منم گاهی وقتا کم میارم وافسردگی دارم ومدام تو افکار گذشته ام ولی چاره ای جز درس گرفتن ازگذشته وتوحال زندگی کردن ورفتن به جلو رو ندارم
نادیده بگیر
یا صلح کن
من خانواده شوهرم نادیده گرفتم بعددیدم فایده نداره
الان صلح کردم
شوهر تقریبا بی عرضه ای دارم که شش ساله هشت ش گرو نه ش هست
خودمم شش ساله باحقوقم دارم گند کاری این بی عرضه روجمع میکنم
امروز چنان عصبیم کرد که دست و پاهام درد میکنن
وقسم خوردم یه قرون خرج این زندگی نکنم و به خودم برسم
اینو الآن دارم بهت میگم که امروز از صبح بهخاطر یه موضوعی، با وجود بچهی توی شکمم چندین ساعت نشستم گریه کردم و غصه خوردم و چی شد؟ هنوزم حتی ناراحت و افسردهام و از خودم بدم میاد. ولی باز میبینم تهش این راهش نیست. من باید عوض شم
خواهرم حلوی چشام شصت تا قرص خورد .هربارکه لوله میکردن توحلقش برا شستشوی معده با بی حالی وخماری لوله رومیکشید حلقش زخم شد کلی خون اوند یعنی دکتر یه بار لوله ای که حاوی زغاله رو کرد تو حلقش اخرم رفت کمااااا
یه جورایی دختر بودن باعث این افکاروناراحتی ها میشه چون نمیتونی عاشق بشی وابراز علاقه کنی وآخرشم میره بایکی دیگه ازدواج میکنه😭
یعنی جلو تو خودشو کشت؟
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
