😁😁😁بخدا اینقدر ترسیدیم گفتیم دزد اومده ساعت ۱۲ شب ما هم که تازه اومده بودیم اون خونه جالب اینکه شوهرم رفت دم پنجره گفت وای صدای گریه یه زن میاد من فرداش رفتم دم درشون گفتم دیشب چی شده بود خیر بود؟؟صدا گریتون میومد و صدا پا خدای نکرده دزدی چیزی اومده؟؟یکم وایساد نگام کرد یهو خندید گفت نه داشتیم دنبال بازی میکردیم من داشتم لب پنجره از شوهرم خواهش میکردم که منو قلقلک نده صدا خندم بود نه گریه ام!منم اینجوری شدم😐😐