افسردگی

چرا

اکه افسردگی دارید، نصیحت یه نفر که یه دوره‌ی افسردگی فوق حاد رو پشت سر گذاشته بود رو هم بشنوید که میگه این موارد میتونه تا حد زیادی بهتون کمک کنه:

۱- شب زود خوابیدن و صبح زود بیدار شدن و بیدار موندن.

۲- تغییر سبک موسیقی به موسیقیِ شاد یا صدای طبیعت و بیکلام.

٣ ‌-دلیلش رو پیدا کنید و راجب اش بنویسید، هر چی ذهنتون رو مشغول کرده این باعث میشه وقتی که دوباره مرور میکنید و میخونید راحت تر بپذیرید.

۴- فعالیت بدنیتون رو بیشتر کنید.

مثلا پاشید تو خونه قدم بزنید یا اگر حیاط دارید برید تو حیاط بچرخید.

۵- یه نوشیدنی کافئین دار بخورید؛

مثلا قهوه یا نسکافه و…یا حتی شکلات تلخ 

۶- فضایی که توش هستید رو روشن تر کنید.

٧- جایی که بیشتر تایم میگذرونید رو عوض کنید.

و از این دمنوش ها هم استفاده کنید:

دمنوش بادرنجبویه، گل‌گاو زبان، بابونه، گل ساعی، بهار نارنج، سنبل الطیب، و زعفران

که در درمان افسردگی موثر هستن.

روانشناس اگه میخوای دارو نخوری باید حتما پیش روانشناس خوب بری اون راهنمائیت میکنه اگه مشکلت با روانشناس خوب حل بشه که هیچی وگرنه خودش بهتون میگه مراجعه کنید به روانپزشک در کنار روانکاوی دارو هم بخورید. 

تند کار شو یه لحظه فکر الکی نکن  گل گاو زبان دم کن بخور با روانشناس در ارتباط باش علت افسردگیتو پیدا کن

منم دارم..مثه سگ خودتو مشغول کن..بشین برنامه بنویس صبحا از خواب پا میشی جاتو جمع باید کنی..صبحونتو بخوری..همینطوری عادات ریز اضافه کن قول میدم حالت خوب میشه

سوالام جواب بده تا راهنمایی کنم

چن سالته

شهری ک زندگی میکنی چ هوایی داره

وعضیت مالیت چطوره

شاغلی یا دانشجو

و دلیل افسردگی فکر میکنی چیه

منم از زندگی خستم 5ساله افسردگی دارم 2ساله شدیده دارو میخورم یه جوری بود صبح از خواب بیدار میشدم میگفتم مرده شور این زندگی رو ببرم هنوز زنده ام حالم به هم میخورد از خودم،  از اینکه نفس میکشم،  از زندگیم،  از شوهرم بخاطر تمام عذابهای روحی و روانی که بهم داد،  از دنیا،  از همه آدما،  از اطرافیانمـ

کارم بود فقط گریه و گریه زجه میزدم خدارو صدا میکردم

نیگفتم ذره ذره نکُش یه دفعه بکش راحتم کن دوست داری لذت نیبری از دیدن عذاب کشیدنهام تمومش کن حاضرم تیکه تیکه بشم ولی تموم بشه دیگه نفس نکشم تو این دنیا نباشم.  غروب که میشد میمردم منی که عاشق پائیز بودم برام شد فصل مرگ بوی مرگ میداد الان 3ساله حالم از پائیز و زمستون به هم میخوره متنفرمـ

من به اندازه کافی مشکلات داشتم وقتی فهمیدم پسرم اوتیسم داره شکستم داغون شدم مردم من واقعا مردم شدم یه مرده متحرک منی که از زیبائیم و هیکلم زبان زده کل فامیل بودم و همه دخترا و زنهای فامیل به زیبائیم خسادت میکردن دیگه ازم هیچی نموند شدم یه مرده تمام زیبائیم رو از دست دادم پیر شدم تو این 5سالو نیم که پسرم دنیا اومد خدا دیگه تیر خلاصی رو بهم زدـ

آرزوم این بود پسرم رو بغل کنم انقدر محکم که بره تو وجودم بعدش یه کُنجی بشینم زانوهام رو بغل کنم تموم شم دیگهنفس نکشم حالم به هم میخورد از اینکه زنده ام هزار بار فکر خودکشی به سرم زد ولی پسرم رو هربار دیدم پشیمون میشدم خدا برای من هیجوقت بخشنده نبود،  مهربان نبود،  عدالت نداش،  من بغیر عذاب هیچی از زندگی نفهمیدم زندگی که نه زنده بودن.

با یکی از کاربرها تو خصوصی درد و دل میکردم میگفت چقدر عذابمشیدی چقدر سختی کشیدی تو یه فرشته ای. 

گفتم نه من فرشته نیستم نمیخوامم باشم میخوام لااقل مثل یه انسان زندگی کنم همین😭😭😭

فکر تو ذهن هممون میاد..بیخیال باش یکم دختر..روانشناس برو

 🙃با پس مشکلتون باید حل کنی