سلام
از فکرم نمیتونم بخوابم
وقتی دخترم۸ ماهه بود نا خواسته باردار شدم.
اون موقع اینقد استرس داشتم که گفتم اصلا نمیتونم نگه دارم.
دخترم خیلی ناراحتی داشت رفلاکس .کولیک. حساسیت به پروتئین های گاوی.
همش گریه میکرد من تا ۱سالگی شبا نمیتونستم بخوابم همش گریه میکرد خودمم شهر غریب بودم
کسی از خانوادم نبود رفتم سونو ۱هفته مونده بود که قلبش تشکیل بشه.
یعنی قبلش نمیدونستم که حاملم بعد اینکه پریودم تاخیر داشت فهمیدم.
و متاسفانه سقط کردم
الان که فکر میکنم خیلی خیلی ناراحت میشم.
اول اینکه دخترم الان۴سالشه همش بهانه داره که چرا همه چندتان من یدونم .
چرا همه خواهر برادر دارن من ندارم
هیچ کس نیست با من بازی کنه.
الان میفهمم که خدا چقدر به فکر بنده هاشه ولی بنده قبول نمیکنه خواست خدارو.
اگه میذاشتم بمونه الان با دخترم هم بازی میشد رفیق میشدن باهم مدرسه میرفتن باهم بزرگ میشدن ولی حیف بی تجربه بودم و نادان...
و اینکه خدایا تو اون دنیا چجوری میخوام این اشتباهمو جبران کنم.
چجوری توجیه کنم
چیکار باید بکنم .خدایا تو خودت جون دادی به بندت من گرفتم جونشو
تورو خدا هرکی شرایط منو داره این کارو نکنه....بعدا پشیمون میشه...لطفا