به بچه م فکرمیکنم،به حس بارداری ، حس شیر دادن به یه تیکه از وجودخودت و عشقت ، حس نفس کشیدن های ریز ریزش تو بغلم خیلی اوقات تو درونم حمل میکنم . با خودم میگم خدایا میشه من بچه خودم رو ببینم!
به بچه م فکرمیکنم،به حس بارداری ، حس شیر دادن به یه تیکه از وجودخودت و عشقت ، حس نفس کشیدن های ریز ریزش تو بغلم خیلی اوقات تو درونم حمل میکنم . با خودم میگم خدایا میشه من بچه خودم رو ببینم!
من روزه بودم شام هم مادر شوهرم دعوتمون کرده بود اونجا هم جاتون خالی 🤪 حسابی خوردم بعد شام اومدیم خونه یه ساعت پیش زیر خاکی رو نشون میداد که نون و ماست میخوردن منم هوس کردم یه پیاله نون و ماست خوردم ولی الان بازم گرسنم شده 😁نمیدونم چی بخورم که سیر بسم😤