آش دندونی😋 صفحه 3 | تبادل نظر نی نی سایت

setiiiiikhanom

مدیر

عضویت: 1400/02/25

تعداد پست: 645

سلام..حبوبات آش دندونی چیاس؟؟نخود و لوبیا قرمز و چیتی رو میدونم..ولی نمیدونم عدسم باید ریخت یا نه🤔🤔

1401/09/25

10:56

0 نفر لایک کرده اند ...

اظهار نظر

مشاهده افراد آنلاین

setiiiiikhanom

مدیر استارتر

عضویت: 1400/02/25

تعداد پست: 645

لوبیا سفید بلغور گندم نخود و عدس هست گوشتم من ریختم خیلی خوش مزه میشه

آره کلا آش دندونی خوشمزس..من عاشقشم..فقط ی سوال گلم.. ربم میریزید شما؟!

1401/09/25

11:29

0 نفر لایک کرده اند ...

kimijooooon

عضویت: 1401/04/06

تعداد پست: 726

رب که نداره نه؟؟

نه

1401/09/25

11:31

1 نفر لایک کرده اند ...

ریحانه

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

راضیot

عضویت: 1398/04/21

تعداد پست: 486

آره کلا آش دندونی خوشمزس..من عاشقشم..فقط ی سوال گلم.. ربم میریزید شما؟!

نه رب نمیخواد اصلا

مامان دوقلوها

1401/09/25

11:32

1 نفر لایک کرده اند ...

راضیot

عضویت: 1398/04/21

تعداد پست: 486

چون بلغور گندم داره کش میاد

مامان دوقلوها

1401/09/25

11:32

1 نفر لایک کرده اند ...

peimanzrh

عضویت: 1401/08/16

تعداد پست: 4818

چه جالب الان نت سرچ کردم ، همون که هلر هم میگن درسته؟ شما هم آذربایجان هستید؟ چون زده بود بیشتر در ...

نه عزیزم خراسان رضوی هستم.

ممنون عزیزم بچه شماروهم خدانگهداره

1401/09/25

11:44

1 نفر لایک کرده اند ...

nastaram

عضویت: 1398/12/24

تعداد پست: 48342

آره ماام همینطور ولی عدسو شک داشتم...بعد برای تزئین کشک میریزن بد مزه نمیشه قاطی شه؟؟ نعنا داغ و پیا ...

ما فقط پیاز داغ میزنیم.. نعنا و کشک‌نمیزنیم‌گلم

آزادی بیان و آزادی قلم می تواند توسط یک قدرت بزرگتر از ما گرفته شود، اما آزادی اندیشه هرگز !📚🌱❤️‍🩹. دزدی مرتبا به دهكده ای ميزد، ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺭﺩﭘﺎﯼ ﺑﻪ ﺟﺎ ﻣﺎﻧﺪﻩ، ﺷﺒﻴﻪ ﭼﮑﻤﻪ ﻫﺎﯼ ﮐﺪﺧﺪﺍ ﺑﻮﺩ ﯾﮑﯽ ﻣﯿﮕﻔﺖ : ﺩﺯﺩ، ﭼﮑﻤﻪ ﻫﺎﯼ ﮐﺪﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺩﺯﺩﯾﺪﻩ، ﺩﯾﮕﺮﯼ ﮔﻔﺖ: ﭼﮑﻤﻪ ﻫﺎﺵ ﺷﺒﯿﻪ ﭼﮑﻤﻪ ﮐﺪﺧﺪﺍ ﺑﻮﺩﻩ. ﻫﺮﮐﺴﯽ ﺑﻪ ﻃﺮﯾﻘﯽ ﻭﺍﻗﻌﯿﺖ ﺭﺍ ﺗﻮﺟﯿﻪ ﻣﯿﮑﺮﺩ. ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺍﯼ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺑﺮﺁﻭﺭﺩ: ﮐﻪ ﻣﺮﺩﻡ؛ ﺩﺯﺩ، ﺧﻮﺩ ﮐﺪﺧﺪﺍﺳﺖ، ﻣﺮﺩﻡ ﭘﻮﺯﺧﻨﺪﯼ ﺯﺩﻥ ﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﮐﺪﺧﺪﺍ ﺑﻪﺩﻝ ﻧﮕﯿﺮ، ﻣﺠﻨﻮﻥ ﺍﺳﺖ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺍﺳﺖ، ﻭﻟﯽ ﻓﻘﻂ ﮐﺪﺧﺪﺍ ﻓﻬﻤﯿﺪ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﻋﺎﻗﻞ ﺁﺑﺎﺩﯼ ﺍﻭﺳﺖ.ﺍﺯ ﻓﺮﺩﺍﯼ ﺁﻥ ﺭﻭﺯﮐﺴﯽ ﺁﻥ ﻣﺠﻨﻮﻥ ﺭﺍ ﻧﺪﯾﺪ ﻭقتی ﺍﺣﻮﺍﻟﺶ ﺭﺍ ﺟﻮﯾﺎ می ﺷﺪﻧﺪ ﮐﺪﺧﺪﺍ ﻣﯿﮕﻔﺖ:ﺩﺯﺩ ﺍﻭ ﺭﺍ ﮐﺸﺘﻪ ﺍﺳﺖ، ﮐﺪﺧﺪﺍ ﻭﺍﻗﻌﯿﺖ ﺭﺍ ﮔﻔﺖ ﻭﻟﯽ ﺩﺭﮎ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﺯ ﻭﺍﻗﻌﯿﺖ، ﻓﺮﺳﻨﮕﻬﺎ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺩﺍﺷﺖ، ﺷﺎﯾﺪ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺳﺮ ﻧﻮﺷﺖ ﻣﺠﻨﻮﻥ ﻣﯿﺘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ. ﭼﻮﻥ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺁﺑﺎﺩﯼ، ﺩﺍﻧﺴﺘﻦ ﺑﻬﺎﻳﺶ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﻭﻟﯽ ﻧﺎﺩﺍﻧﯽ، ﺍﻧﻌﺎﻡ ﺩﺍﺷﺖ....

1401/09/25

13:07

0 نفر لایک کرده اند ...