2777
2789
عنوان

ای کاش بندگی میکردم😕😕😕😕

319 بازدید | 11 پست

از فردا فک کنم بتونم برم سراغ درس پس دیگه نینی سایتی نیست     بذارین خودمو خالی کنم 

حسرت میخورم. نه برای اینکه دیر شده باشه ها. برا اینکه به خودم ظلم کردم به خودم بد کردم  ای کاش بنده بودم 

فرقش با حالت عادی اینه که هر قدر مشکلات فوران کنه بازم حال دلت خوبه  بازم آرومی. حس شیرینیه تا تجربه نشه فایده نداره. مثلا شاکر بودن عین بندگیه. خیلی آدمو کمک میکنه 

وقتی شاکری زمان راحتتر میگذره 

گاهی لازمه کسی اینارو به آدم دیکته کنه 

امشب دلم زیاد گرفتس مث شبای قبل حسرت دارم 

اگه بندگی میکردم هرچیم که از دست دادم تحملش برام ساده میشد

چقدر بابت دل کندن زجر کشیدم  ولی شد.

ببین من یه پیشنهاد بهت بدم؟ خودم وقتی انجامش دادم توی زندگیم معجزه کرد.

قبل از هر تصمیمی چند دقیقه وقت بزار و برو کاملاً رایگان تست روانشناسی DMB مادران رو بزن. از جواب تست سوپرایز می شی، کلی از مشکلاتت می فهمی و راه حل می گیری.

تازه بعدش بازم بدون هیچ هزینه ای می تونی از مشاوره تلفنی با متخصص استفاده کنی و راهنمایی بگیری.

لینک 100% رایگان تست DMB

بیشتر بگو

دلم می‌خواد. این چند سالی که برام گذشت با بندگی میگذشت مطمئنم خیلی گذرش ساده می‌شد. تازه من خودمو درگیر روابط عاطفی نکردم و حال دلم اینه خدا به داد وابستگی اونجوری برسه 

هرقدر توجه کردم دیدم زندگی بدونش معنی نداره. حتی توی نوجوانی هم وجودش نیاز میشه. ولی الان شدت گرفته برام❤️

چقدر بابت دل کندن زجر کشیدم  ولی شد.

[QUOTE=263740813]گذشته در گذشته الانو بچسب🙂 همیشه میگن اگه بخشنده بودنه خدارو زیر سوال ببری خودش ی گناهه بزرگ محسوب ...[/QUOTE]

من بیشتر از ظلمی که در حق خودم کردم ناراحتم. میدونم خالقم همیشه حواسش هست 

من از زجر دادن خودم ناراحتم. باعث شدم بهم سخت بگذره

چقدر بابت دل کندن زجر کشیدم  ولی شد.

[QUOTE=263740901]همین که الان به این نتیجه رسیدی خدا رو شکر کن ... از جانب خدا بوده حتما این حس و حالت [/QUOTE]

هر از گاهی تلنگر میخورم. پشیمونم چرا همیشه ناشکرم 

شاکر بودن آدمو زیر و رو میکنه. عجیب قدرت ادامه دادن بهت میده

چقدر بابت دل کندن زجر کشیدم  ولی شد.

[QUOTE=263742257]بازم خوب رسیدی  من ۳۶ سالمه یعنی ۳۷ شدم ولی هنوز نمیدونم چی میخوام و چی درسته[/QUOTE]

 

تقدیر آدمو حسابی میچرخونه دور خودش 

توی ۲سال گذشته یعنی دقیقا از ۲۰سالگیم. احوالاتم خیلی عوض شد 

میدونم همش به همون رویای صادقه که وقتی ۹سالم بود برمیگرده 

شبی که جشن تکلیف برامون گرفتن صبحش خواب دیدم ملایک بهم گفتن منو یه نفر دیگه(همکلاسیم رومینا) گفتن شما ۱۱سال دیگه دعوتین (دعوت به بندگی منظورش بود) برامون قرعه انداختن به نام ما دو تا افتاد. رویای صادقه بود

توی ۲۰سالگی با یه آیه از قران ساعتای ۲شب بود که برگشتم 

انگار زاویه دیدم عوض شد همه جی عوض شد 


چقدر بابت دل کندن زجر کشیدم  ولی شد.
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز