تاپیکو خوندم یاده مادره یکی از همکلاسیای بچم افتادم اونم ۳۷سالش بود پسرش۲۲بود عروسش ۱۷
نشسته بود مظلوم نمایی که من خیلی مادرشوهره خوبیم
ولی عروسم آبرومو برده
میگفتیم چی گفته
میگفت من رفتم برا پسرم همه وسایل خونش رو سفید خریدم
عروسم پاشده ساعت دیواری قهوه ای خریده میدونم خانوادش پُرِش میکنن
منم ساعتو از پنجره انداختم بیرون گفتم جهنم ضرر ساعتو هم خودم میخرم تو میخوای آبروی مارو تو فامیل ببری با این ساعت خریدنت🤢💩
لعنت به هر چی مادرشوهره خبیثه
اونجا رو قفل کردی