سلام چطورين؟
من قبلا مشكلات و درگيري هايي ك داشتم رو تو دفترم مينوشتم
هر حرفي و همه اتفاق هايي كه تويه مدت واسم پيش ميومد رو مينوشتم و يجورايي با خودم حرف ميزدم.
يه چن ماهي هست ك دفترم پيشم نيست بخاطر نقل مكان.
توي اين مدت همه حرفامو ب دوستم ميگفتم
(پارتنر دوتامون با هم رفيق اند)
امروز توي بحث و دعواي بزرگي ك داشتن خان خانما هرچيزي ك بهش گفته بودمو تو دعواشون اورده
خيلي ناراحتم از خودم.
كاش دهنم ميبستم و فراموش ميكردم
بزرگترين اشتباهم بوده
الان استرس اينو دارم ك حرفا دهن ب دهن نچرخه
به گوش پارتنر خودم نرسه يا نمدونم يه حس مضخرفي ك بقيه درباره من چ فكري ميكنن داره مغزمو ميخوره
وقتي ام ك بهش ميگم چرا حرفاي منو اوردي وسط بحث
بهونه هاي چرت وپرت مياره كه نه من نگفتم ك تو بهم گفتي و....
هرچقد ميخوام بخودم حس خوب بدم و بگم ك نه اتفاقي نميوفته ،جواب نميده
اروم نميشم
دوس دارم برگردم ب گذشته و درستش كنم
نه از روابطم بگم نه از حرفايي ك بهم زده ميشه
فقط هم يبار اين اتفاق افتاده و تجربه مثل اين نداشتم
ناراحت كننده ست واقعا
تنها اشتباهم قراردادن جزئيات همه چيز پيش اونه
تازه طلبكارم هست ك انقد منو سرزنش نكن
گفتم باشه باشه من دهنمو ميبندم حرفي نميزنم
تنها چيزي ك الان احتياج دارم فراموشيه
فراموش كنم چيكار كردم و بقيه چي گفتن و نگفتن
ميترسم پارتنر خودم ناراحت شه و بهم اعتماد نكنه.
💔