من که دیگه مهمونی نمیگیرم
از وقتی بابام رفت یه مهمونی دورهمی رفتم اونم اینقدر صدای بابام تو گوشم بود تو مهمونی همه جا بابام رو میدیدم.
وقتی غذا آوردن یادم اومد که هی بابام میگفت اینو داری فلان چیز رو میخوای .فقط بابام حواسش به بشقابم بود.
بعد اون مهمونی تا یه هفته مدام گریه کردم بعد اون هم نه مهمونی رفتم نه مهمونی گرفتم😔🥺
اگر منظورتون اون کاربره که بچه هاش تغذیه مدرسه ندارن، یه توضیح مختصر بدم...توبعضی از روستاهای خوزستان،متاسفانه متاسفانه،زن عملا هییچ گونه اراده ای از خودش نداره و به اجبار و درخواست مادرشوهر و شوهر مجبور به فرزند اوریه. ممکنه باور نکنید،ولی واقعیت ترسناکیه که وجود داره!!😞😞
ببین گلم همه منظور منو بد برداشت کردن
یا شایدم من بد حرف زدم
ولی واقعا آدم تو فقر که حسرت همه چی به دلشه چرا باید بچه دار شه
یه عده بچه دار میشن و بعدش به مشکل مالی بر میخورن
یه عده م چند سال پیش بچه دار شدن و علم غیب نداشتن که آینده قراره چی بشه
ولی حرف من با اوناییه که تو این شرایط که نون شب ندارن بچه دار میشن
اون خانم علاوه بر بچه های مدرسه ای یه بچه خیلی کوچیکم داشت
من بین اطرافیانم می بینم بعضیا بخدا یه میلیونم پس انداز ندارن ولی دوتا دوتا بچه میارن قلبم درد میگیره
ماها خودمون کم سختی و حسرت نکشیدیم
این بچه ها تو این اوضاع قراره چی بهشون بگذره
حرف شما درسته منم از نزدیک یه همچین چیزایی دیدم
به هر حال اگر کسی از حرف من ناراحت شد عذرخواهی می کنم
واقعا نیت بدی نداشتم از اون پست....🌸🌸
گلم من قصد جسارت نداشتم
کسی چند سال پیش فکر نمیکرد قراره آیندمون این بشه و همه تحت فشار قرار بگیرن
خیلیا مثل شما بعد چندسال به مشکل برمیخورن
من کسایی رو میگم که به نون شب محتاجن و بعضا همسراشون معتاد و بیکارن و چندتا بچه تو این اوضاع میارن
بخدا اون بچه ها گناه دارن
وقتی شما نمیتونی یه وعده غذای مقوی برا بچه هات تهیه کنی چه اصراریه بازم بچه بیاری
حرف منم بد بود قبول دارم
ولی واقعا نیت بدی نداشتم از اون حرفم
اگر ناراحت شدید عذر میخوام
بله.درسته. متوجه شدم عزیزم. یه سری مسایل توی خوزستان بین یک سری از عشیره ها وجود داره اصلا نمیشه اینجا بیان کنم. فقط در همین حد بگم که بعضی از هم جنس هامون،توی خصوصی ترین مسایل زندگیشون هیچ گونه اراده ای ندارن تواین روستاها. یه نمونشو مثال بزنم.... مریض داشتیم کیس خانم باردار اومد برای طبیعی از روستاهای اطراف... ۱۱ساله... در حال مرگ بود ولی مادرشوهرش اجازه نمیداد سز بشه. حتی یک مرتبه هم متخصص و سونو نرفته بود. لحظه نود متوجه شدیم کیس دوقلو هست😞 هرچقدررر التماس کردیم که بابا اجازه بدید سز بشه قبول نمیکردند،میگفتن پول نداریم،اگه سز بشه دیر از تخت بلند بشه بشه،پس کی برامون نون بپزه صبح به صبح؟؟ یکی از همکاران دلسوز بخش، پول عمل سز ایشون رو وازیز کرد چون داشت از دست میرفت! بعد از سز، این دختر بچه و کودک همسر ،بعد از دو روز که ترخیص شد التماسمون میکرد ترخیصش نکنیم! میگفت الان با این شکم پاره و پر بخیه و سوچور باید برم کنار تنور نون بپزم برای خانواده شوهرم! دکتر ۲ روز دیگه به بهونه عفونت براش تاریخ زد،اومدن زوری و با رضایت شخصی بردنش! این یه نمونه ی کوچیک از مشکلات این عشیره هاست،به همین خاطر میگم من مطمیئمم دروغ نمیگه و هیچ چاره و اراده ای در فرزند اوری و....نداره. اگه به خواست خانواده شوهر بچه دار نشه،انگ نازایی میزنن و مسائل بعدش😩 انقدر از این جریان ها تومحل کارم دیدم که حد نداره.خیلی بدتر از اینا دیدم که جاش نیست بگم.
قربون شخصیت بالات بشم که آخرش معذرت خواهی کردی😚😚😚😚
