من 20سالمه، دخترم 4ماهشه
تکو تنها شهر غریب زندگی میکنم، خودم میپزم میشورم میسابم، ی مهمونی ام نمیرم چون اینجا کسیو ندارم
دخترم فقط شیر خودمو میخوره، ماشالله وزن تولدش 3ونیم بود، الان ک 4ماهشه 7کیلو
ینی از خط رشدشم بالاتره
فقط 1هفته وقت داشتم یاد بگیرم بشورمش، حمامش بدم، بغلش کنم، و همه کاراشو( 1هفته مادرم اومد پیشم بعد زایمان)
هرموقه میریم شهرمون، لباس تمیز، خوشگل، موهای تمیز، تپلی، همشم میخنده دخترم، هرکیییی میبینه بدون استثنا فقط ماشالله میکنه
تا حالا ن مریض شده ن سرماخورده ن هیچی
ولی هرکسی بهم میرسه، میخاد یجوری بگه ت نمیتونی بچه داری کنی😐
خدایااااا دختر خالم فقط 4سال از من بزرگتره و بچش 1سالشه، هروقت میبینمش یجوری مصلن با دلسوزی ب بچم نگاه میکنه 😐
حتی دوستای مجردم، یجوری انگار میخان بهم درس بدن، یکی میگه چنتا لباس تنش کردی؟ یکی میگه اوووخی محکم بگیرش نیفته😐😐😐😐😐
یا مادرمو میبینن میگن واقعا فلانی میتونه بچه داری کنه؟
تروخدا اینکارا چ معنی میده؟
میدونم سنم واسع مادر شدن کمه، گاهی وقتا شوهرم میگه شبیه خواهرین ن مادرو دختر
من هم غذا میپزم هم خونه تمیز میکنم هم بچه داری میکنم هم درس میخونم، و برای همه اینا فقط 20سالمه
شاید هر چند ماه یبار کسی راش بیفته سمت ما بیاد خونمون، هرکی اومده بعد رفتنش پیش عالم و ادم نشسته گفته فلانی یدونس، از غذاهاش و خونش و سر و وضع خودشو بچش و شوهرش و....
چرا بعضیا میخان حال ادمو بد کنن؟ یجوری رفتار میکن انگار من از این بچه 4ماهه بیگاری میکشم و بچه داری بلد نیستم