یکی برای ازدواج بهم معرفیمون کردن چن روز باهمحرفزدیمهی اصرارمیکردک راحت ترحرفبزنهو....منمگفتماولتنهابیاخونمونبابامتوروببینهاگهراضیبودبیشتروحضوریباهم در ارتباط باشیم تا به شناخت کاملبرسیماولشگفتباشهخیلیجدیمیگفتچیبگمراهناییم کنتایجوریرفتارکنمباباتبپسنده ولی یه ساعت مونده ب زمان اومدنش بهانه آورد نیومد منم براش آرزوی خوشبختی کردم بعدش همه ی اکانتامو دلیت زدم،حالا به مامانم زنگ زده گفته میخواد با پدرم حرف بزنه
خیلی کنجکاوم ک چی میخواد
نظرشماچیه؟
خروج برخی افراد از زندگی شما رحمتی از جانب خداوند است که فقط با گذشت زمان متوجه آن می شوید.....
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
مامانم میگه میخواد معذرت خواهی کنه ک نیومده ولی من فکر میکنم میخواد جدی با بابام حرف بزنه!ازطرفی بعد اون ازمامان بابام قول گرفتم تا وقتی خودم نگم میخوام ازدواج کنم خاستگاری چیزی باشه ب من نگن 😂😂حالا موندم توخماریش اگه چیزی بگه هم بهم نمیگن🤦♀️🤦♀️
خروج برخی افراد از زندگی شما رحمتی از جانب خداوند است که فقط با گذشت زمان متوجه آن می شوید.....