خواهر زادم بدون اجازه مامانش چندتا جوجه رنگی گرفت اورد خونه مامانشم عصبی شد چون خیلی بدش میاد گفت اینا خونرو کثافت میکشن جوجه های بیچاررو که از پنجره انداخت تو کوچه بچرم گرفت زد .. حالا عذاب وجدان گرفته تو کوچه دنبال جوجه هاست .میگم اخه خواهرم چرا کاری از رو عصبانیت کردی که پشیمون شی جوجه از طبقه پنجم سقوط کنه مگه چیزی ازش میمونه اخه ... حالا یه چشمش اشکه تو کوچه دنبال جوجه چیکار کنیم از دستش 😢😢