سلام دوستان من سه تا جاری دارم هر سه دختر خاله هستن سه تاشون هم دخترخاله های همسرم هستن من چندین ساعت با خانواده همسرم فاصله دارم خانواده همسرم خیلی منو خانوادمو دوست دارن بی نهایت احتراممون میکنن و برا منو همسرم هر کاری از دستشون میاد انجام میدن یه مشکلی که دارم این سه تا جاریم میرن پشت سرم دروغ میگن با اینکه اصلا باهاشون در ارتباط نیستم وقتایی هم که میرم خونه پدرشوهرم خونه جاریام نمیرم باهاشون هم کلامم نمیشم مادرشوهرم حرفشون رو باور میکنه ولی به روم نمیاره گاهی از شوهرم میشنوم که جاریام چیا پشتم گفتن ینی مادرشوهرم دلخور میشه به شوهرم میگه شوهرمم کلا حرف منو باور داره و حامیم هست ولی خب این شرایط خیلی ازارم میده نمیدونم چکار کنم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
برو به متدرشوهرت بگو من اصلاااا ارتباطی با این سه تا ندادم و هرچی میگن مدیون من هستن و اگر میتونن ثابت کنن با ضبط صدا و اینا...بگو من کاملا تکذیب میکنم
هشت سین 🌺 یک نفر نیست تو را قسمت من گرداند ؟ کار خیر است اگر این شهر مسلمان دارد 🌺 کی بشه که بگم شد 💜 یعنی میشه که بشه ؟ 💜 ششمین سال انتظار 💜 من منتظر تو، تو منتظر چی ؟ بیا دیگه خب 💜 در آستانه چهل سالگی، باز هم انتظار بهتر از اتمام 💜 فلانی جانم، من بدون تو میتونم زندگی کنم، بخندم، شاد باشم، انرژی ببخشم، اما اگر تو باشی، همه اینها رو راحت تر انجام میدم ، همین 💜 ما حسرت دلتنگی و تنهایی عشقیم، یعقوب پسر دید زلیخا که جوان شد 💜۲۸ تیر، چه دل خونیه ، حالم خراب تر از اونکه بدونیه 💜 اگه چشمات منو میخواست تو نگاه تو میمردم 💜چشمات 🧿 آخ چشمات 💜 صبر من رفته دگر بر باد از دل 💜 گر حال زار دلم را بخواهی، با تو چه گویم که بر آن گواهی 💜 نفهمیدی که عشق و جان منی، جان که چه گویم جهان منی، نفهمیدی در دلم چه گذشت، تو قرار دل بیقرار منی💜 تو نباشی منمو چشمای ترم 💜 عادلانه نیست من بمانم و حسرت مدام ، عادلانه نیست قسمتم از این عشق ناتمام💜 تنها تو انبار کاه، هی میگشتم دنبال نخ سوزنای اشتباه💜 فلانی جان، از امروز بتی که از تو ساختم رو میشکنم، اگر روزی لحظه ای روزگاری دلت برا من تپید و به من پیشنهادی دادی بعد میسازم همه چیزهایی که باید بسازم، عاشقانه هم میسازم اما الان که نیستی و قراری هم نداری با من بهتره که خط بکشم روت 💜 تموم لحظه های این تب تلخ، خدا از حسرت ما باخبر بود، خودش مارو برای هم نمیخواست، خودت دیدی دعامون بی اثر بود 💜 مقاومت میکنم تا زمانی که تو رو ندارم دلنوشته ای ننویسم به یادت فقط اینکه امشب یه جوری ام دلتنگ نیستم فقط یه جوری ام انگار جام زندگیم ترک داره و عمرم داره هدر میره🍀 نه ، نشد که بیخیال شد ، تا زمانی که رسیدن به تو امکان دارد، زندگی درد قشنگیست که جریان دارد 💜
وقتی نمیبینیشون چرا مادر شوهرت باور میکنه حرف زدی بی خیال باش بالاخره کم کم مشخص میشه حق با تو من چهار تا جاری دارم دو به دو خواهرن دوتاش دختر عمو شوهرم دوتاش دختر خاله شوهرم من غریبه شرایطتتو درک میکنم ولی من اصلا اهمیت نمیدم برام مهم نیستن