همسر من خیلی به حرف خانوادش گوش میده،مثلا بخاطر خانوادش مرخصی میگیره دیر میره سرکار زود برمیگرده و هر جا اونا بگن میره و منو هم با خودش میبره در صورتی که بخاطر من نه مرخصی میگیره نه چیزی...وقتی هم بهش میگم بیا باهم بریم فلان جا میگه من کار دارم خودت برو...خیلی به اقوامش اهمیت میده حتی بخاطر مادربزرگ و خاله هاش سر من داد میزنه و منو میزنه !!منم حق ندارم چیزی بهش بگم...بعدش باز عذرخواهی میکنه البته بعد کلی حرص دادن و گریه کردن من
هر چی بخواد بخره باید با مامان و خواهراش مشورت کنه
ما طبقه بالای مادرشوهرمیم
هر جا بریم باید از اونا اجازه بگیره
حتی کوچکترین مسائل شخصی رو به مامانش میگه
دکتر رفتن و اینا
اگه هم لباس یا چیزی برام بخره
میگه نپوش چون مادرم و خواهرم ناراحت میشن
مامانش همش بهش میگه پولات رو جمع کن پس انداز کن ولی در کل ما هیچ خرجی نداریم که بگیم ولخرجی کردیم
چون شوهرم به شدت خسیس هست به طوریکه تو اوج سرما بخاری رو یا کم میکنه یا خامون
تابستون هم که کلا کولر خاموشه
خیلی خسته شدم دوست دارم ازش جدا بشم ولی نمیتونم
اخه خواهرم شوهرش معتاد بود و جدا شد و کلی مصیبت کشیدن پدر و مادرم دلم نمیخواد دوباره اینطوری اذیت بشن
تو رو خدا بگید چیکار کنم حداقل اینقدر بچه ننه نباشه
یعنی اگه به من یه میوه تعارف کنه از ترس ابجیاش برا اونام همون لحظه میوه پوست میگیره میزاره دهنشون