خانه داری یا شاغل بودن

من دوست دارم زن به گونه ای شاغل باشه که پول و خرج زیبایی و تفریح خودش بکنه نه قسط و گوشت و مرغ.اونو که وظیفه ی همسرجانه نه من

بله دوتا پسر دارم.نه اتفاقا خانم ها رو تو ادارات میبینم که بنده های خدا باارباب رجوع چه قد باید سروکله بزنن خدارو شاکرم و وقتی میام خونه خوشحالم که خانه دارم و تایم ازاد برا ورزش کردن و کتاب خوندن و دورهمی با دوستان و خرید زیاددارم

اگه یه  کار یا هنری که دوست داری رو به صورت منظم و با برنامه و با هدف های کوتاه مدت و بلند مدت انجام بدی خیلی خوبه، بهت عزت نفس و شادی میده.(مثل خیاطی، حفظ قرآن،زبان کار کردن،...) ولی بیرون کار کردن صِرف پول و به زحمت انداختن خود و خانواده خوب نیست.

کار نیمه وقت خوبه 

همون خیاطی و ادامه بده کافیه.

به نظرم برو دنبال اینکه لیسانست رو بگیری حتما

عزیزم منم فوق لیسانس دارم

الان تقریبا خانه دارم

میگم تقریبا چون گاهی توی کارای شرکت همسرم کمکش میکنم

قبل از بارداری سالها شاغل بودم و حتی اداره دولتی هم بودم مدتی

الان اصلا دیگه به روتین کارمندی علاقه ندارم

همیشه کلاس و ورزش و اینا میرم

ولی دلم میخواد شغل ازاد داشته باشم

مثلا میکاپ ارتیست باشم 

ولی از کارمندی متنفرم

منم مثل تو دیپلم تجربی ام..من تمام این حسایی ک‌تو  تجربع کردی رو درک میکنم منم ی روز همچین احساسی ب خودم داشتم...ولی ی نفری ک نیاز های زندگیش خوبع چرا بره سرکار؟اونایی ک میرن ب غیر از تو اجتماع بودن نیاز مالی هم دارن‌.تو خودتو دست کم فرض کردی هیچ هم اونی ک بیرون داره کار میکنه از تو بالاتر نیس هیچ فرقی نداره،اعتماد بنفست اومدع پایین.بچت الان تو سنیع کع خیییییلی نیاز ب تو دارع...بری بیرون سرکار بایذ با ۱۰۰۰نفر هر روز بحث کنی ،اگ خیلی علاقه داری وایسا بچت بزرگتر بشع‌‌..تو این مدت درس تو ادامع بدع الان هرجایی بخای بری کارشناسی میخاد ی رشتع اسون من خودم قصدم خوندن زبانه هم کاربردیع و هم برای من مادر با ی بچع و خونه داری راحته...باطن زندگی خودتو با ظاهر زندگی مردم مقایسع نکن.ادمی زاد دنبال راحتیه ک مفت پول دربیاره وگرنه هیچ زنی دلش مگ نمیخاد تا ۸ صبح بخابه ی حقوق بیاد خیالش راحت باشع؟زن هم از نظر بدنی ضعیفتره...۴روز دگ تمام کتف درد و پا درد میگری همون حقوق هایی ک جمع کردی بری خرج خودت کنی کسی هم بابت چنذسال کارکردنت ازت قدردانی نمیکنه.

چه ربطی به اجتماعی بودن داره من همکار داشتم مهندس صنایع بود بلد نبود حرف بزنه

اصلاااااا ناراحت نیستم با اینکه شغلم اداری بود و قسمت مالی کار میکردم خدا کار شوهرمو روتق بده

الان همش سرگرم بچه هام مدرسه کلاس زبان و باشگاهشون خودمم ماشین دارم هرجا دوست داشته باشم میرم اتفاقا از اون موقع که خانه دار شدم بیشتر تو اجتماع هستم حسرت یه دور همی با دوستان و خانوادم داشتم 

همیشه از خدا بخواین به راحتی پول به حساب شوهراتون بشه 

مادرخودم مدیر مدرسه بود والا الان داغونه خاله هام که خانه دارن ماشالله از اون سرزنده ترن 

البته بیمه خودمو دارم ادامه میدم که بازنشستگی داشته باشم