هر موقع برای یه آمپول میرفتم دکتر هزارتا کارم داشت میگفت برو الان منم میام یبار با عجله از کار اومد گفت لباسام خوب نیست گفتم خب اصلا چرا اومدی که بگی لباسام خوب نیست لباس کار بودن
گفت خجالت نمیکشی گفتم گمشو دیوونه دستشو گرفتم از پارکینگ تا مطب دکتر میخوندم این یه نفر عشق منه همه جون منه کم کم یه قر هم میدادم هی میگفت جون من نکن همه یجوری نگاه میکنن میگن دختر دیوونس گفتم دیوونتم خب بعد دستمابوس میکرد خاطرها نفسما بند میاره
من فقط لحظه ای که دیدمش جیغ زدم گریه کردم حدودا مدتها تو شوک بودم عادی فقط نگاه میکردم مغزم هنگ
زمستون بود هوا سرد همش کنار قبرش خوابم میبرد خودم کنارش میخوابیدم دستمو مینداختم روش چند بار شبا زد به سرم آخر شب رفتم به قصد این که درش بیارم به داداشش گفتم بام میایی گفت نریا رفتم اونم اومد برم گردوند
ببین آخه خیلی چرت رفت اگر مریص بود تصادف کرده بود شاید بهتر قبول میکردم من مدتها هنگ بودن داشت پیام میداد دیگه نداد گفتن گوشی افتاد قلبش ایستاد خییلی چرت بود مثلا همهجیغ داد گریه من فقط نگاه یک هفته تموم آبم نخوردم حتی فقط نگاه پسر خالم که خیلی بچس بم میگفت چرا تو اینجوری شدی اشکام بی صدا میومد
با کلی دارو خواب میخوابیدم صبحا با دلهوره استرس یه حالی بیدار میشدم میگفتم یعنی راستهمیرفتم سر گوشیم مینوشتم خواب بد دیدم آنلاین شو بگو خوابه خدایا برایان همه درد سنی نداشتم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
40 ثانیه پیش
40 ثانیه پیش
42 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
