سلام خواهرا واقعیتش یدونه خواهرشوهر دارم ۳۰ سالشه یه پسر ۶ ساله داره میخواد جدا بشه از شوهرش .
الان یکساله که خونه مادرشوهرمه با پسرش، هنوز طلاق نگرفته
کلا عصبیه .. با شوهرش از اول مشکل داشتن و الانم با مادرشوهرم مشکل داره.همشم سر اینه که پا میشه با دوستاش میره بیرون بدون هماهنگی با مادرشوهرم و شب میاد خونه تو کار خونه هم کمک نمیکنه کلا..پسرش رو هم مادرشوهرم تر و خشک میکنه یعنی تا حتی دستشویی بچشو نمیبرد..
در کل خواستم بگم یکم عجیبه نسبت به بچه اش ..
من هیچ وقت ندیدم با بچش خوب و مهربون صحبت کنه حتی کار های مهد کودک بچه رو تشر میزد بهش که رنگ آمیزی کنه😐
حالا اینا به کنار خواستم بگم خیلی جوش بچه رو نمیزنه ..من چند ماه پیش یدونه داداشمو که جوون بود از دست دادم حال روحیم خیلی متعادل نیست .. دیروز زنگ زده به شوهرم گریه و زاری که من با مامان مشکل دارم و فلان..شوهرم زنگ زده به مادرش اونم گفته میخواسته تولد بگیره برای بچش منم گفتم زشته (حالا از یه سالگیش هر سال تولد گرفتن و پارسالم تولد گرفت منو دعوت نکرد چون داداشم مریض بود)
اینم داغ میکنه و دعوا و اینا ..خودش بدون اینکه بگه میره کیک سفارش میده و هدیه میگیره برا بچش ...
شوهرمم از دهنش پرید اینو جلوی من گفت .منم الان خیلی ناراحتم به نظرتون چیکار کنم که ناراحتیمو نشون بدم؟