سلام
٩ سال ازدواج كردن و يه پسر ٢١ ماه دارم قبلشم ٤ سال با همسرم دوست بودم
از اولين روز عقدمون مشكلاتمون شروع شد اما چون خيلي عاشقش بودم تحمل كردم ٢ سال بعد رفتم خونم و يه بار تا پاي طلاق رفتم اما نتونستمو برگشتم چون دوسش داشتم اما حالا ميگم گ… خوردم برگشتم كه يه بچه طفل معصومم بدبخت كردم
شوهرم خيلي مشروب ميخوره و بد دهن و بداخلاق و شكاكه همش بهم گير ميده و هر چي ميگم مخالف منه چه تو تنهايي چه تو جمع ، اصلا بهم احترام نميذاره و هر جوري ميخواد حرف ميزنه داد ميزنه و بدحره ميزنه هزاربار بهش گفتم درست حرف بزن جلو بقيه اما كو گوش شنوا
كلا از اول زياد رابطه جنسي نداشتم تا قبل حاملگيم من بيشتر پيش قدم ميشدم و بعد زايمانمم كلا ول كردم الانم ماهي يه بارم بزور داريم اونم من هيچ لذتي نميبرم هيچوقت نبردم اما تا حالا هم بهش نگفتم چون بهش بر ميخوره هر چي ميگم واقعا ديگه خستم ميخوام جدا شم دوسش دارم يا شايدم عادت اما چه فايده وقتي باهم خوب نبوديم هيچوقت، بارها با مشاور حرف زدم فايده نداشته الانم ميرم پيش مشاور ولي اون نمياد هي بهونه كارو اينارو مياره ، تا بحثمون ميشه ميگه فكردين تو خاندانت كي هستين همش ديگرانو مقايسه ميكنه ديگه واقعا نميكشم احساس ميكنم ذهنم خستست داغونم🥺😔😔همه چيو مالي ميبينه تا ميگم بالا چشمت ابرو ميگه مگه چي كم داري خرجتو ميدم و از اين حرفا
بابا خوبيه اما واس من شوهر خوبي نبود ، خونه خانوادم ٤ ماه يه بار به زور مياد خونه فاميلام كه اصلااا نمياد اما منه خر هميشه رفتم و.خيلي حرفاي ديگه
خيلي دلم پر .
