مادرشوهر خواهر شوهر جاریم چندوقت پیش گفتن ناهار میاییم خونتون از اونجایی که جاریم حرف بازه(نامزده) سعی کردم بهترین غذارو اماده کنم(تشریفات ندیدم) خاهرشوهرمادرشوهرم اومدن گفتم جاری جون کو گفتن میاد زنگ زدم کجا موندی عزیزم بیا دیگ گفت قراره بربم جایی نمتونم بیام گفتم باشه عزیزم ایشالله یه وقت دیگ
بعد قطع کردیم مادرشوعرم پرسید کجا میخان برن گفتم ....