پروتز سینه

عضویت: 1401/07/10

تعداد پست: 6709

منم دوست دالم😂🍭🍓 قیمتش حدود ۵۰ تومنه

عه شادمهر تو ممه برا چته؟😐

عجب صبری طبیعت ساخته واسع ما،من ایوب زمانم•••ی شب، شب شب تیره انگا روح اَ تنت میره دل از ننه بابا از رفیق حتی اَ وطنت سیره:)سعی کن نباشد چیزکی تا مردم نگویند چیزها••• 🫠🚬هی اشکا میخواد بریزه من پلک میزنمُ میخندم:)...🌱گرگ رو از هر طرف بخونی گرگع،همین صداقتشع ک جذابش میکنع 🫠حاجی ی جوری حرف دیگران براتون مهمه ک انگار انگشت وسط ندارین..😐@سحر_هسدم

1401/08/12

|

23:32

elham_1286

عضویت: 1400/09/04

تعداد پست: 206

من زنعموم سایزش 80 بود دیوونه ی قرص خورد الان سایزش بالای 100یا110 فک کنم

1401/08/12

|

23:32

عضویت: 1401/08/12

تعداد پست: 8958

عه شادمهر تو ممه برا چته؟😐

طلا دیدی کاربری قبلیم ترکید 😔🍭🍓

از ۹۷ داشتمش😔

چهل سال بعدجلوی آینه موهایم را شانه کنم..👵روسری آبی ام را بپوشم وآرام آرام بروم توی آشپزخانه..نگاهت کنم و بگویم :دیدی گفتم میان ..لبخند بزنی☺بگویی : چقدر قشنگ شدی😍یاد وقت هایی بیفتم که جوان بودم.👩ناراحت شوم که پیر شده ام 👵..زشت شده ام ..و تو باز بگویی با موهای سفید بیشتر دوستت دارم👵و من مثل هفده سالگی هایم ذوق کنم😍سر بزنم به قیمه ای که برای بچه هایمان پخته ام ..🍲بعد تو از نوه ی آخرمان بگویی.بگویی این فسقلی عجیب شبیه تو شده..من برایت چای بریزم.☕بچه هایمان بیایند.مدام بگویم :قند نخور آقا.چایی داغ نخور .. بذار سرد شه..تو لبخند بزنی☺من مثل چهل سال پیش شوم و جلوی بچه هایمان سرم را روی شانه ات بگذارم ..💑نوه هایمان را بغل کنیم .👶دخترهایمان سالاد درست کنند و غذا بیاورند ..پسرها سفره بیاورند و بشقاب بچینند..پسر اولمان بگوید :هیچی دستپخت تو نمی شه مامان..عروسمان خودش را برایش لوس کند و بگوید:پس دستپخت من چی ؟!پسرمان نازش را بکشد😍ما از حال خوششان ذوق کنیم ..زیر گوشت بگویم : مرد زندگی بودن را از خودت یاد گرفته.❤باز هم نگاه های مهربانت.👀و باز هم درد زانوهایم یادم برود ..بچه ها بروند خانه هایشان ..ومن از خوشحالی ده بار بمیرم که چهل سال است تو را دارم❤عاشق شادمهرم ب امید روزی ک برم کنسرتش 😍🥰فندوق جانم به زندگیمون خوش اومدی ۱۴۰۲/۱/۱۹ فهمیدم باردارم 😍 دخترم ،دلوینم منو بابات عاشقتیم❤️دخترم 1402/9/2 بدنیا اومد و اونروز برام قشنگترین روز عمرم شد

1401/08/12

|

23:34

sh_ah_rz_ad

مدیر استارتر

عضویت: 1401/07/24

تعداد پست: 942

عه شادمهر تو ممه برا چته؟😐

کادبریشو زده خانومه

1401/08/12

|

23:34

عضویت: 1401/07/10

تعداد پست: 6709

طلا دیدی کاربری قبلیم ترکید 😔🍭🍓 از ۹۷ داشتمش😔

🥲🥲عجبببب رسمیههههه رسمممم زمونههههه

کاربری هامیرننننن دونه ب دونههههه

عجب صبری طبیعت ساخته واسع ما،من ایوب زمانم•••ی شب، شب شب تیره انگا روح اَ تنت میره دل از ننه بابا از رفیق حتی اَ وطنت سیره:)سعی کن نباشد چیزکی تا مردم نگویند چیزها••• 🫠🚬هی اشکا میخواد بریزه من پلک میزنمُ میخندم:)...🌱گرگ رو از هر طرف بخونی گرگع،همین صداقتشع ک جذابش میکنع 🫠حاجی ی جوری حرف دیگران براتون مهمه ک انگار انگشت وسط ندارین..😐@سحر_هسدم

1401/08/12

|

23:35

عضویت: 1401/08/12

تعداد پست: 8958

کادبریشو زده خانومه

شوخی میکنه

چهل سال بعدجلوی آینه موهایم را شانه کنم..👵روسری آبی ام را بپوشم وآرام آرام بروم توی آشپزخانه..نگاهت کنم و بگویم :دیدی گفتم میان ..لبخند بزنی☺بگویی : چقدر قشنگ شدی😍یاد وقت هایی بیفتم که جوان بودم.👩ناراحت شوم که پیر شده ام 👵..زشت شده ام ..و تو باز بگویی با موهای سفید بیشتر دوستت دارم👵و من مثل هفده سالگی هایم ذوق کنم😍سر بزنم به قیمه ای که برای بچه هایمان پخته ام ..🍲بعد تو از نوه ی آخرمان بگویی.بگویی این فسقلی عجیب شبیه تو شده..من برایت چای بریزم.☕بچه هایمان بیایند.مدام بگویم :قند نخور آقا.چایی داغ نخور .. بذار سرد شه..تو لبخند بزنی☺من مثل چهل سال پیش شوم و جلوی بچه هایمان سرم را روی شانه ات بگذارم ..💑نوه هایمان را بغل کنیم .👶دخترهایمان سالاد درست کنند و غذا بیاورند ..پسرها سفره بیاورند و بشقاب بچینند..پسر اولمان بگوید :هیچی دستپخت تو نمی شه مامان..عروسمان خودش را برایش لوس کند و بگوید:پس دستپخت من چی ؟!پسرمان نازش را بکشد😍ما از حال خوششان ذوق کنیم ..زیر گوشت بگویم : مرد زندگی بودن را از خودت یاد گرفته.❤باز هم نگاه های مهربانت.👀و باز هم درد زانوهایم یادم برود ..بچه ها بروند خانه هایشان ..ومن از خوشحالی ده بار بمیرم که چهل سال است تو را دارم❤عاشق شادمهرم ب امید روزی ک برم کنسرتش 😍🥰فندوق جانم به زندگیمون خوش اومدی ۱۴۰۲/۱/۱۹ فهمیدم باردارم 😍 دخترم ،دلوینم منو بابات عاشقتیم❤️دخترم 1402/9/2 بدنیا اومد و اونروز برام قشنگترین روز عمرم شد

1401/08/12

|

23:35

عضویت: 1401/07/10

تعداد پست: 6709

کادبریشو زده خانومه

میدونم دوستیم😂

عجب صبری طبیعت ساخته واسع ما،من ایوب زمانم•••ی شب، شب شب تیره انگا روح اَ تنت میره دل از ننه بابا از رفیق حتی اَ وطنت سیره:)سعی کن نباشد چیزکی تا مردم نگویند چیزها••• 🫠🚬هی اشکا میخواد بریزه من پلک میزنمُ میخندم:)...🌱گرگ رو از هر طرف بخونی گرگع،همین صداقتشع ک جذابش میکنع 🫠حاجی ی جوری حرف دیگران براتون مهمه ک انگار انگشت وسط ندارین..😐@سحر_هسدم

1401/08/12

|

23:35

sh_ah_rz_ad

مدیر استارتر

عضویت: 1401/07/24

تعداد پست: 942

میدونم دوستیم😂

و منی که پشمام ریخت😂😂😂

1401/08/12

|

23:36

عضویت: 1401/08/12

تعداد پست: 8958

🥲🥲عجبببب رسمیههههه رسمممم زمونههههه کاربری هامیرننننن دونه ب دونههههه

عرررررر

خعلی کاربری خوبی بود اصن نمیدونم چرا ترکید 😭🍭🍓

چهل سال بعدجلوی آینه موهایم را شانه کنم..👵روسری آبی ام را بپوشم وآرام آرام بروم توی آشپزخانه..نگاهت کنم و بگویم :دیدی گفتم میان ..لبخند بزنی☺بگویی : چقدر قشنگ شدی😍یاد وقت هایی بیفتم که جوان بودم.👩ناراحت شوم که پیر شده ام 👵..زشت شده ام ..و تو باز بگویی با موهای سفید بیشتر دوستت دارم👵و من مثل هفده سالگی هایم ذوق کنم😍سر بزنم به قیمه ای که برای بچه هایمان پخته ام ..🍲بعد تو از نوه ی آخرمان بگویی.بگویی این فسقلی عجیب شبیه تو شده..من برایت چای بریزم.☕بچه هایمان بیایند.مدام بگویم :قند نخور آقا.چایی داغ نخور .. بذار سرد شه..تو لبخند بزنی☺من مثل چهل سال پیش شوم و جلوی بچه هایمان سرم را روی شانه ات بگذارم ..💑نوه هایمان را بغل کنیم .👶دخترهایمان سالاد درست کنند و غذا بیاورند ..پسرها سفره بیاورند و بشقاب بچینند..پسر اولمان بگوید :هیچی دستپخت تو نمی شه مامان..عروسمان خودش را برایش لوس کند و بگوید:پس دستپخت من چی ؟!پسرمان نازش را بکشد😍ما از حال خوششان ذوق کنیم ..زیر گوشت بگویم : مرد زندگی بودن را از خودت یاد گرفته.❤باز هم نگاه های مهربانت.👀و باز هم درد زانوهایم یادم برود ..بچه ها بروند خانه هایشان ..ومن از خوشحالی ده بار بمیرم که چهل سال است تو را دارم❤عاشق شادمهرم ب امید روزی ک برم کنسرتش 😍🥰فندوق جانم به زندگیمون خوش اومدی ۱۴۰۲/۱/۱۹ فهمیدم باردارم 😍 دخترم ،دلوینم منو بابات عاشقتیم❤️دخترم 1402/9/2 بدنیا اومد و اونروز برام قشنگترین روز عمرم شد

1401/08/12

|

23:36

عضویت: 1401/08/12

تعداد پست: 8958

و منی که پشمام ریخت😂😂😂

😂😂🍭🍓

چهل سال بعدجلوی آینه موهایم را شانه کنم..👵روسری آبی ام را بپوشم وآرام آرام بروم توی آشپزخانه..نگاهت کنم و بگویم :دیدی گفتم میان ..لبخند بزنی☺بگویی : چقدر قشنگ شدی😍یاد وقت هایی بیفتم که جوان بودم.👩ناراحت شوم که پیر شده ام 👵..زشت شده ام ..و تو باز بگویی با موهای سفید بیشتر دوستت دارم👵و من مثل هفده سالگی هایم ذوق کنم😍سر بزنم به قیمه ای که برای بچه هایمان پخته ام ..🍲بعد تو از نوه ی آخرمان بگویی.بگویی این فسقلی عجیب شبیه تو شده..من برایت چای بریزم.☕بچه هایمان بیایند.مدام بگویم :قند نخور آقا.چایی داغ نخور .. بذار سرد شه..تو لبخند بزنی☺من مثل چهل سال پیش شوم و جلوی بچه هایمان سرم را روی شانه ات بگذارم ..💑نوه هایمان را بغل کنیم .👶دخترهایمان سالاد درست کنند و غذا بیاورند ..پسرها سفره بیاورند و بشقاب بچینند..پسر اولمان بگوید :هیچی دستپخت تو نمی شه مامان..عروسمان خودش را برایش لوس کند و بگوید:پس دستپخت من چی ؟!پسرمان نازش را بکشد😍ما از حال خوششان ذوق کنیم ..زیر گوشت بگویم : مرد زندگی بودن را از خودت یاد گرفته.❤باز هم نگاه های مهربانت.👀و باز هم درد زانوهایم یادم برود ..بچه ها بروند خانه هایشان ..ومن از خوشحالی ده بار بمیرم که چهل سال است تو را دارم❤عاشق شادمهرم ب امید روزی ک برم کنسرتش 😍🥰فندوق جانم به زندگیمون خوش اومدی ۱۴۰۲/۱/۱۹ فهمیدم باردارم 😍 دخترم ،دلوینم منو بابات عاشقتیم❤️دخترم 1402/9/2 بدنیا اومد و اونروز برام قشنگترین روز عمرم شد

1401/08/12

|

23:37

sh_ah_rz_ad

مدیر استارتر

عضویت: 1401/07/24

تعداد پست: 942

شوخی میکنه

بااین اسماتون😂😂شادمهر و طلا مطلا،خوب بهم میایینا😍😍😂

1401/08/12

|

23:37

عضویت: 1401/07/10

تعداد پست: 6709

و منی که پشمام ریخت😂😂😂

🤣🤣

عجب صبری طبیعت ساخته واسع ما،من ایوب زمانم•••ی شب، شب شب تیره انگا روح اَ تنت میره دل از ننه بابا از رفیق حتی اَ وطنت سیره:)سعی کن نباشد چیزکی تا مردم نگویند چیزها••• 🫠🚬هی اشکا میخواد بریزه من پلک میزنمُ میخندم:)...🌱گرگ رو از هر طرف بخونی گرگع،همین صداقتشع ک جذابش میکنع 🫠حاجی ی جوری حرف دیگران براتون مهمه ک انگار انگشت وسط ندارین..😐@سحر_هسدم

1401/08/12

|

23:37

عضویت: 1401/08/12

تعداد پست: 8958

بااین اسماتون😂😂شادمهر و طلا مطلا،خوب بهم میایینا😍😍😂

😂😂اره

چهل سال بعدجلوی آینه موهایم را شانه کنم..👵روسری آبی ام را بپوشم وآرام آرام بروم توی آشپزخانه..نگاهت کنم و بگویم :دیدی گفتم میان ..لبخند بزنی☺بگویی : چقدر قشنگ شدی😍یاد وقت هایی بیفتم که جوان بودم.👩ناراحت شوم که پیر شده ام 👵..زشت شده ام ..و تو باز بگویی با موهای سفید بیشتر دوستت دارم👵و من مثل هفده سالگی هایم ذوق کنم😍سر بزنم به قیمه ای که برای بچه هایمان پخته ام ..🍲بعد تو از نوه ی آخرمان بگویی.بگویی این فسقلی عجیب شبیه تو شده..من برایت چای بریزم.☕بچه هایمان بیایند.مدام بگویم :قند نخور آقا.چایی داغ نخور .. بذار سرد شه..تو لبخند بزنی☺من مثل چهل سال پیش شوم و جلوی بچه هایمان سرم را روی شانه ات بگذارم ..💑نوه هایمان را بغل کنیم .👶دخترهایمان سالاد درست کنند و غذا بیاورند ..پسرها سفره بیاورند و بشقاب بچینند..پسر اولمان بگوید :هیچی دستپخت تو نمی شه مامان..عروسمان خودش را برایش لوس کند و بگوید:پس دستپخت من چی ؟!پسرمان نازش را بکشد😍ما از حال خوششان ذوق کنیم ..زیر گوشت بگویم : مرد زندگی بودن را از خودت یاد گرفته.❤باز هم نگاه های مهربانت.👀و باز هم درد زانوهایم یادم برود ..بچه ها بروند خانه هایشان ..ومن از خوشحالی ده بار بمیرم که چهل سال است تو را دارم❤عاشق شادمهرم ب امید روزی ک برم کنسرتش 😍🥰فندوق جانم به زندگیمون خوش اومدی ۱۴۰۲/۱/۱۹ فهمیدم باردارم 😍 دخترم ،دلوینم منو بابات عاشقتیم❤️دخترم 1402/9/2 بدنیا اومد و اونروز برام قشنگترین روز عمرم شد

1401/08/12

|

23:37