دوتا دوست داشتم ک واسم در حد همکلاسی بودن بعدم چون هم دانشگاهی شدم باهاشون ی کم با هم صمیمی تر شدیم اما اون دوتا با هم خیلی صمیمی بودن چون چن سال دوست صمیمی بودن از خواهر ب هم نزدیک تر بودن یکیشون 7 سال با ی پسر دوست بود خیلی دوسش داشت خیلی ب حرفش گوش میکرد میدونس رابطش ازدواج نیس اما این امید داشت ک باز بیاد بگیرش هر وقتم باهم بیرون میرفتن این یکی دوستم ک باهم مثل خواهر بودن با خودشون میبردن ینی این دوتا دوستم با رل اون بعد این سینگله با رل اون مشروب میخورد و... بعد 7 سال ی خواستگار خوب اومد واسه دوستم ب پسره گف تو ک گفتی خواستگاری نمیای و فلان میخوا ازدواج کنم خلاصه 7 سال عشق و دوستی پوچ بود دوستم ازدواج کرد بلافاصله همون دوستم ک باهاش مثل خواهر بود با همین پسر ازدواج کرد، این واسم جای تعجبه ک دوست پسرش واسه این دوستم ک سینگل بود رفیقاشو جور میکرد ک دوست بشن باهاش مشروب میخورد و پسره خیلی بد دل بود چجور شد ک اینو گرفت و 7 سال عمر اونو تباه کرد اونم با بددلی انگار شوهرش بود حس بدی گرفتم