شوهرم هیچی نداشت فقط هفت سال پیش سه میلیون تومن پول پیش داشت اول طلاهای عروسیمو دادم فروخت بعد طلای خونه پدری ک نزدیک سی گرم بود فروخت از اون گذشت من هی افتادم دنبال وام هی ده میلیون برداشتم از کمیته امداد با ی بچع شیر خواره مدل 84 خرید بعد چند سال ک کلا همه چیز و نو کرد ی شب دیوونه شد گفت میخوام ماشین بفروشم کلا عقل نداره مجردم بوده میگ من یهو ب سرم میزنه یچیو بفروشم تا نفروشم ول نمیکنم خلاصه گذشت دوباره اونو گذاشت بانک سی ملیون دوباره من خر افتادم دنبال وام نزدیک 40 میلیون هم صابکارش داد شد90 ملیون شد ی پراید 89 خرید گفتم از نمایشگاه نخر تا فلان جات بهت میندازن گوش نداد خرید هیچ سه ماه نشد زیر پامون موند پریروز بعدده سال با صابکارش دعواش شده زده بیرون هر چقدر خانواده م گفتن نفروش گیر داد باید ماشین بفروشم پول صابکارم بدم هیچ طرف نگفت پول منو بیار ب مادرش میگم نصیحت کنید نزارید بفروش من الان بااین وضعیت بارداری با ی بچه دیگ میگ ما خانوادگی زیر دین کسی نمیمونیم ما غرور داریم لعنت به من هر چی میدوم این همرو ب فنا میده خستم کرده الانم زنگ زدم میگه فروختم از ترسمم نمیتونم حرف بزنم دیوونس از دیشب هی میگه کافیه ی غر بزنی ببینی چیکار میکنم تف به شرف من اگ باز دنبال وام بیوفتم خاک ت سرم