آخر به مدیر گفتم سر کار نمیام.چون دیشب مادر شوهرم بخاطر مشاجره های من و شوهرم زنگ زد به مادرم و گفت داریم میایم برای پسرم زن دوم بگیریم و میخوام دخالت کنم.منم بشدت بهم ریختم بچه هم شیر میدم از نظر روحی داغونم.شوهرمم خیلی طرف خانوادشه.مجبور شدم کار و کنسل کنم سرزنشم نکنید که داغونم حالا خانوادش دارن از شهرستان میان.تکلیف من و با دوتا بچه یسره کنن.چکار کنم...گفتم بهشون ببخشید.
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
من و شوهرم سر یسری چیزا مشاجره داشتیم چند بار ب مادر شوهرم و دو سه تا از فامیل گفتم باهاش صحبت کنید بریم مشاور.مادر شوهرمم خیلی مذهبیه یه بار از قلیون و اینا جلوش حرف زدم . و یا گفتم به پسرت بگو بیاد بریم مشاوره...هیچی لج کرده شدید شوهرمم پشتش.برام دعا کنید.تو این چند روز چند کیلو کم کردم موهام سفید شده