خواهرم همین مریضیه که تو بچه ها راه افتاده رو گرفته بود
دیروز دیدیم خوب هست و سالمه دیگه سرفه هم نمیکنه به همین خاطر امروز فرستادیمش مدرسه وای خدا کاش نمیفرستادیم
بعد تو مدرسه زنگ زدن گفتن بیاید بچتون حالش خیلی بده
بعد من رفتم چون مامانم سرکار بود دم در مدرسه دیدم امبولانس وایساده گفتم شاید یکی از همسایه ها مریض شده
رفتم تو مدرسه همه دور دفتر جمع شده بودند انقدر ترسیدم که حد نداشت وای خدا نصیب هیچکس نکنه خدا
تو دفتر دیدم دارن خواهرمو شوک قلبی میدن
وای خدایا از ذهنم نمیره صحنش
خدا خدا خودت کمک کن من دارم میمیرم
چرا بچه نه ساله ؟
خدایا خودت کمک کن خدااااااااااااااااااااااااااااا
دارم دیگه میمیرم کاش من به جاش این اتفاق میفتاد برام خدا خدا