چشمهایت را بشور
با قطره قطره های این باران..
بگذار تا هوای وجودت جانی تازه بگیرد..
با شر شر این اشکهای سرایز از آسمانی ابری..
عجب شوره وصف ناپذیری دارد این پائیز..
با صدای رعد وبرق
بارنگ باختن صورت ابرها
زمین
درختان
وصدای خش خش برگان خکشیده ورنگ پریده
به زیر پا...
در کوچه ای خلوت..
و پراز همهمه
از صدای عاشقان تنها....