خب خیلی خوبه که،پس شرایطت خوبه ،فقط باید یکم عادت کنی و قبول کنی که دیگه همیشه توی دورهمیا و مهمونیای خانوادگی نیستی،اوایل یکم سخت به نظر میاد اما بعدا دیگه برات مهم هم نیست،من حتی خیلی ازعروسیای فامیل نزدیک روهم دیگه خودم نمیرم حوصلم نمیکشه درحالیکه اوایل واسه یه دورهمیه کوچک هم که نمیشد باشم گریه میکردم😂
به خانواده ات خیلی وابسته هستی احتمالاً وگرنه تبریزم شهر خیلی خلوتی نیست
نه میدونی آدم وابسته ای هم نیستم مشکلم اینه که یه دوست خوب ندارم که باهاش صمیمی شم برم بیام باهاش درد و دل کنم من تو تبریز خیلی دوست داشتم با ازدواج کردن من دوست صمیمیم باهام قهر کرد
نه من اینطور نیستم هر مراسمی باشه با یه پرواز میپرم وسط مهمونی تا حالا نشده از یه مراسم جا بمونم😂
خیلیم خوبه تاوقتی خوشت میاد و میتونی برو اگرم نشد خودتو ناراحت نکن ،دلتنگی رو هم کم کم ادم یادمیگیره مدیریت کنه😔من هرروز باخانوادم تلفنی صحبت میکنم ازهمه چی حرف میزنیم ودرجریان همه امور هستم 😂حتی بچه داری و بزرگ کردن بچه رو هم خودم تنهایی ازپسش براومدم واصلا هم سخت نبود،همیشه هم به خودم میگم اینجوری بهتره ودوست دارم که ادم مستقلی هستم و ازپس خودم و زندگیم به تنهایی برمیام.
نه میدونی آدم وابسته ای هم نیستم مشکلم اینه که یه دوست خوب ندارم که باهاش صمیمی شم برم بیام باهاش در ...
منم سااالها دنبال دوست جدید صمیمی میگشتم😂اما دیگه نمیشه،باید به همین دوستیا و رفت و امدهای سطحی دلخوش باشی لازم نیس حتما و حتما با دوست صمیمیت بری بیرون یاپارک و ورزش و خرید میشه بادوستای معمولی تر هم اینکاراروکرد،من تازه اینو فهمیدم ومیگم کاش زودتر اینکارو میکردم اینهمه سال خودمو محروم کردم هیچ جانرفتم که چخبره دوستی ندارم،تا خودم تصمیم گرفتم تنها برم همه جاهایی که دلم میخاد و اتفاقا یه دوستیایی هم خودبخود شکل گرفت که صمیمی نیستیم میشه گف درحد یه اشنایی که همینم بهتره اتفاقا.