دوساعته بیدار شدم و دارم گریه میکنم
همش حس میکنم همین روزا منم میمیرم
ی مشکلی دارم ک واقعا کم آوردم
هم فوت پدرم و هم این مشکلم توانمو بریده
حس میکنم دیگه هیچی درست شدنی نیست
همش میگم خدایا یا درستش کن یا منو ببر اون دنیایی ک همه میگن آرامش هسته فقطم بخاطر خانواده شوهرمه ب جایی رسیدم ک کم آوردم فقط حل شدنشو توی مردنم میبینم
هرچی ب همسرم میگم بهشون اینو بگو اونو بگو نمیگه انگاری براش مهم نیست
خسته شدم 😭
کاش بجای پدرم من میمردم خلاص میشدم