خودشونو از چشمم انداختن ازشون متنفرمممم بخاطر ظلمایی ک در حقم کردن...چجور ببخشمشون؟؟ چجور دلمو صاف کنم...اخه این تنفر همیشه باهامه و اذیتم میکنه چ راهکاری میدین به یه ورم بگیرم...وقتی ب شوهرم زنگ میزنن قلبم تند تند میزنه...حتی از شوهرمم متنفر میشم ک باهاشون حرف میزنه
عزیزم درکت میکنم ولی کار ب رابطه خواهر برادری اونا نداشته باش شوهرت نمیتونه ب خواهرش پشت کنه ک...تو بهشون فکر نکن انگار ک وجود ندارن هرچند سخته ولی تلاشتو کن
این حس سالها با شما خواهد بود و تنها کسی که میتونه کمکتون کنه همون خواهر شوهرتون هست با اخلاق خوب و جبران گذشته
"کسی که بیش از حد فکر می کند، کسی است که بیش از حد هم عاشق می شود" و من این را احساس کردم 😍 وقتی جواب ریپلای رو نمیدم دلیلش اینه : 1) بی احترامی در کلام (افرادی که سلامت روان ندارند به دنبال بی احترامی به دیگرانند)، 2) خشم در کلام (امام علی (ع) : اوج سبک مغزی، خشونت است)، 3) مشهود بودن حسادت در گفتار (امام علی (ع) : آفرین بر حسادت، چه عدالت پیشه است، پیش از همه صاحب خود را می کشد)، 4) عدم درک درست از پاسخ من به استارتر (امام علی (ع) : از سخن گفتن با کسی که گفتارت را نمیفهمد بپرهیز که تو را به ستوه می آورد)، 5) برداشت من اینه که فرد به دنبال بحث و جنجاله (مارک تواین : هرگز با احمق ها بحث نکنید، آنها اول سطح شما را تا سطح خودشان پایین می کشند، بعد با تجربه یک عمر زندگی در آن سطح، شما را شکست می دهند) و جمله آخر خطاب به کاربرانی که درباره کاربران دیگه تاپیک غیبت میزنن و کسانی که تو این تاپیک ها استارتر رو همراهی میکنن (امام علی (ع) : غیبت کردن آخرین تلاش افراد زبون و ناتوان است)
یه دوست پسری داشتم همینطور بود وقتی با من بود مادر و خواهرش زنگ میزد قربون صدقه میرفت خواهره که انگار عشقشه بس که خوب باهاش حرف میزد حسودی میکردم عاشق خانوادش بود ولی من خانوادم فرق داشت داداشم هیچوقت با ما اینطور نبود...خدا نخواست که بهش برسم...استارتر سخته درکت میکنم خدا صبرت بده
اه اه منم از بی عاطفی گیشون متنفرم .تازه به شوهرمم بی عاطفه ان و خودخواان .اصلا سال به سال به شوهرم زنگ نمیزنن .البته ژنتیکی بی احساس و خودخواهن و اهل فداکاری و کمکم نیستن !فقط تو جمع باشن نمایشی باهات خوب حرف میزنن .همین .منم متنفرم .دلی تنفرحالتو بد میکنه .تنها راهش بی محلی و فکرنکردن بهشونه
یه دوست پسری داشتم همینطور بود وقتی با من بود مادر و خواهرش زنگ میزد قربون صدقه میرفت خواهره که انگا ...
اومد خواستگاری ولی من گفتم عروسی نمیخوام بگیرم مادر و خواهرش گفتن نه نمیشه زشته اونم نگا کرد به دهن اونا گفت اره زشته منم گفتم الان پشتمو خالی کردی وای بحال بعد هری
سلام بماند به یادگار ،اینها اخرین حرف های من هست ،الان که اینو میخونی من برای همیشه سایت و ترک کردم ، به نی نی یار گفتم تعلیقم کنه حالا نمیدونم تعلیق بشم مثل قدیم میزنه روش که **دسترسی به اطلاعات این کاربر امکان پذیر نمی باشد **یا نه ؟ به هر حال من رفتم ، دوستان خوب من خداحافظ ببخشید که بی خبر رفتم محبت هاتون یادم میمونه خوبی و بدی دیدید حلال کنید ، در خصوص اونهایی هم که با رفتم خوشحال میشن باید بگم خداروشکر که هنوز باعث خوشحالی میشیم 😂 راحت باشید حلالتون .نمیدونم دیگه باید چیا بگم ، جز اینکه ایشالا حال دل همه خوش باشه 💔 خداحافظ تا همیشه 9.8.2024 اخرین بازدید 👋👋
باور میکنی تنها آرزوم شده است که فقط یه بار یکی از خواهر شوهرام با همسرشون حتی یه اختلاف خیییییلی جزئی بیفته بینشون قهر برن خونه پدرشون یکی دو نفر بفهمن عجیب همیشه رابطشون خوبه و خوش و خرمن اونوقت من بی تقصیر و بی گناه تا حالا شوهرم چند بار چنان دعوایی به پا کرده که منو انگشت نمای همه کرده😔