2777
2789
عنوان

ازدواج

252 بازدید | 21 پست

یه خواستگار خوب دارم خیلیم همدیگر و دوست داریم 

ولی خانوادم راضی نمیشن هرچند باهاشون حرف میزنم پسر خوبیه درکم نمیکنند. حالا میخام یه دعا زبان بند بنویسم مادرم دخالت نکنه بنظرتون میشه ؟؟

تعداد رای : 2
نظرسنجی
.
0
0%
.
0
0%
.
0
0%
.
2
100%

یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

یه عمر بچه بزرگ کرده ک اینجور موقعی راهنمایشش کنه نه دخالت منم با یکی توی آشنایی هستم خانوادم بگن نه می‌بوسم میزارمش کنار 

انسان باشیم هممون میمیریم مبادا نفرین کسیو پشت سرت به قبر بیاری

الان زبون مادرتو میبندی بعدش یک عمر خودت باید جیک نزنی و صدات درنیاد چون انتخاب اشتباهی داشتی، به جرات میتونم بگم ۹۹ درصد ازدواجهایی که بدون رضایت خانواده بوده موفق نبودن

.                                                                  

چله حق شناس بگیر من با این چله باعشقم ازدواج کردم 

ازدواج منو عشقم معجزه بود

۱۲ساعت فاصلمون بود وتفاوت شدید فرهنگی

عشقم تصمیم گرف بیادبرا خاستگاری

بابای من ادم تعصبی وبشدت اخمو وخودخواه و یه دنده شدیدا حرف حرف خودشه پیش خودم گفتم محاله قبول کنه وهمینم بود حالاببین چی شد چی بسرم اومد 

هیچی دیگه کم کم وقتش رسیده بود شوهرم خانوادش تماس گرفتن ک میخان بیان بابام قبول نکرد گف ۱۲ساعت بیان ک من بگم ن ن نمیخاد بیان بزور راضیش کردیم ک بیان تو ببینشون اگ بد بودن بگو ن خلاصه باهزار بدبختی وحرف داییم و مامانم و پادرمیونی قبول کرد اومدن و سر حرف مسخره که نمیتونم بگم میترسم شناسایی بشم باهم دعوا کردن فحش دادن ب هم خیلی زشت از خونمون رفتن بیرون وهمسرمم دیگ اصلاجوابمونداد گفت تموم گفتم خب دیگه تموم دیگه ما عمرا ب هم برسیم بااین اوضاع منو عشقم ارزوی ب هم رسیدنو ب گور میبریم ۳ماه گذشت هرچی ختم وچله بگی من گرفتم هیچی ب هیچی عین دیوونه ها بودم خاستم چله حق شناس شروع کنم ۲ بار شروع کردم اما چند روز ک میگذشت گناه میکردم باطل میشد چون شرط اصلی این چله ترک گناهه واینکه من باعشقم حرف میزدم گناه بود هرچنداون گفته بود دیگه نمیخوادم خلاصه نتونستم ناامیدشدم خاستم بگم کانال نائبان بزام بخونن ک میگفتن ۸۰۰ میگیرن برام زیاد بود نداشتم بدم یروز دخترعمم اومد خونمون خیلی صمیمیم گریه کردم دردودل کردم گفتم اره خاسم چله هم بگیرم اینطوری شد گف من یکی میشناسم همونکه برام دعاکرد باردارشدم نفسش حقه برا هرکی دعا کرده ودعانجام داده حاجت گرفته بهش بگو برات اون بخونه ببین قبول میکنه این چله رو به نیابت ازت انجام بده بهش گفتم خداروشکر قبول کرد یعنی واقعا معجزه بود کلا تو این چله امام حسین واسطه میشه ونشونه میده نشونه اش این بود که بابای شوهرم خواب دیده بود یه مرد نورانی بهش میگه ک برا پسرت همون دختر مشهدی(مستعار)بگیر و دایی منم تو همین مدت داشت رو مخ بابام کار میکرد که راضیش کنه چون حال منو میدیدن خلاصه روز ۳۷چله بود ک بابای شوهرم زنگ زد گف ما میخایم بیایم برا رفع کدورت وخواستگاری وبابامنم قبول کرد اینطوری ما ازدواج کردیم یعنی ازدواج من واقعا معجزه خدا بوداین چله بگیر اینطوری هم بخاستت میرسی هم دعاوارد زندگیت نکردی اگ هم دعامیگیری پیش یکی بگیر ک تجربه داشته باشه مثلا یکی ک قبلا یه نفر بادعاش تونسته باشه ازدواحج کنه ومشکل توام داشته باشه


ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز