آرام باش عزیز من آرام باش. حکایت دریاست زندگی، گاهی درخشش آفتاب، برق و بوی نمک، ترشح شادمانی، گاهی هم فرو میرویم، چشمهایمان را میبندیم، همه جا تاریکی است. آرام باش عزیز من آرام باش دوباره سر از آب بیرون میآوریم و تلالو آفتاب را میبینیم زیر بوتهای از برف که این دفعه درست از جایی که تو دوست داری طالع می شود.چه می گذرد در دلم که عطر آهن تفته از کلماتم ریخته است چه می گذرد در خیالم که قل قل نور از رگ هایم به گوش می رسد چه می گذرد در سرم که جر جر توفان بند شده در گلویم می لرزد سراسر نام ها را گشته ام و نام تو را پنهان کرده ام می دانم شبی تاریک در پی است و من به چراغ نامت محتاجم توفان هایی سر چهار راه ها ایستاده اند و انتظار مرا می کشند و من به زورق نامت محتاجم آفتاب را به سمت خانه ی تو گیج کرده ام گل آفتابگردان وان گوگ حضور تو چون شمعی ته دره کافی است که مثل پلنگی به دامن زندگی درافتم قرص ماه حل شده در آسمان چه می گذرد در کتابم که درختان بریده بر می خیزند کاغذ می شوند تا از تو سخن بگویم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
خواهر برادری نمیشه گفت ک ب نظرم دو تا دوست درست تره
آنجا که راه نیست خدا راه میگشاید ۱۰/۲۴.....من منتظر یه معجزم یه چیزی که خیلی از خدا خواستم به کمک یه راه حل دوست داشتی برای آرزوم یه صلوات بفرست ♥️ 1402/3/7پشت هر تاپیک یک انسان نشسته نه ربات. به قلب و احساسات اون ادم قبل از نظر دادن فکر کنیم و انسانیت رو زیر پا نذاریم...باشعوری اونجاس که تو جمع چیزی نگی که یهو طرف آب بشه بره تو زمین و دلش بشکنه🍃باشعوری اونجاس که یکی ناراحته بغلش کنی سرشو بذاری رو سینت بگی غصه نخور باهم درستش میکنیم 🍃باشعوری یعنی یکی دلش گرفته زمین و زمانو بهم میبافی تا فقط یه لبخند بزنه🍃با شعوری یعنی پز داشته هامونو ب کسی ندیم 🍃باشعوری یعنی داشته های کسی رو مسخره نکنیم شاید اون تنها دلخوشیش باشه🍃باشعور باشیم
چه دوران مجردی چه دوران متاهلی بهترین رفیق هام بودن و هستن
اما گذشته اون روزا،گذشته اون شبا...حالا دنیا اینجوریه،اینجوری که تو هم باید تموم بشی برام.از فردا طرفای ظهر پرنده میشم،تموم میشم...اگر قراره دوستت نداشته باشم چه کاریه که بمونم تو این دنیا.من پرنده میشم،تو شاه ماهی...من تموم میشم،تو شروع.خوشبحال دنیا که تورو داره طفلک من،که ندارمت...اما طوری نیست،فقط۳۷ ثانیه طول میکشه تا تموم بشه نداشتنت
دوستم بهم گفت عاشق یکی از پسراس خیلی پیچیده شد منم کشیدم بیرون کلا
آرام باش عزیز من آرام باش. حکایت دریاست زندگی، گاهی درخشش آفتاب، برق و بوی نمک، ترشح شادمانی، گاهی هم فرو میرویم، چشمهایمان را میبندیم، همه جا تاریکی است. آرام باش عزیز من آرام باش دوباره سر از آب بیرون میآوریم و تلالو آفتاب را میبینیم زیر بوتهای از برف که این دفعه درست از جایی که تو دوست داری طالع می شود.چه می گذرد در دلم که عطر آهن تفته از کلماتم ریخته است چه می گذرد در خیالم که قل قل نور از رگ هایم به گوش می رسد چه می گذرد در سرم که جر جر توفان بند شده در گلویم می لرزد سراسر نام ها را گشته ام و نام تو را پنهان کرده ام می دانم شبی تاریک در پی است و من به چراغ نامت محتاجم توفان هایی سر چهار راه ها ایستاده اند و انتظار مرا می کشند و من به زورق نامت محتاجم آفتاب را به سمت خانه ی تو گیج کرده ام گل آفتابگردان وان گوگ حضور تو چون شمعی ته دره کافی است که مثل پلنگی به دامن زندگی درافتم قرص ماه حل شده در آسمان چه می گذرد در کتابم که درختان بریده بر می خیزند کاغذ می شوند تا از تو سخن بگویم
بذار یه تجربه ای بهت بگم. ۳۴ سالمه و قبلا از روی نادانی یا هرچی روابط زیادی داشتم. تماااام کسانی که به اسم برادر باهام وارد رابطه میشدن موقع جدایی دوست پسر یا عشق بود عنوانشون 😂