همه دوستان گلم
در این یک سال گذشته اتفاقات سختی برای خانواده ما افتاد که در نهایت منجر به افسرده شدن مادر شده است. دخترم درگیر افسرده ای درست است که تحت درمان روانپزشک است اما این قرص ها هیچ کدام تفاوت خاصی در رفتار او نشان می دهد فقط از یک سری از علائم غیرطبیعی جسمانی مثل تپش قلب و بی جا و استرس تا حدی جلوگیری میکند.
موضوع اصلی این است که مادرم دائماً می گوید حوصله اش سر رفته اما هر کاری که برای بهتر شدن حالش به او پیشنهاد میکنیم انجام نمیدهد و دائماً �گوید که دعا کنید بمیرم و مریضم حالم بده و همچنین حتی وقتی که میخواهیم به زور اورا را برای حال خودش بیرون ببریم ناز میکند.
یکسره میگوید که من آدم نیستم و یا بعضی اوقات خودش را میزند در واقع مدتی است که کمی بهتر شده اما باز هم کاملا درمان نشده
بارها به او گفته ام که باید چه کارهایی انجام دهد و چه کند و دلداری افتادم اما وقتی میبینم که هیچ کدام از آن کارها را انجام نمی دهد و دوباره می آید و ناله می کند عصبانی می شوم و خشمگین و میدانم که گاهی با او بدرفتاری می کنم زیرا خسته شده ام.
به نظر شما چگونه باید با او رفتار کرد آیا تجربه مشابهی داشته اید که بتواند به من کمک کنند