خاطره زایمانم بچه عجیب ترین موجود دنیاست...می اید،مادرت میکند،عاشقت میکند،رنجی ابدی را دروجودت میکارد،تا اخرین لحظه عمر عاشق نگهت میدارد وتمام...! بگمانم مادر بودن یک نوع دیوانگی ست، وقتی مادر میشوی رنجی ابدی سراغت می اید، رنجی نشات گرفته از عشق..،مادر که میشوی میخواهی جهان را برای فرزندت ارام کنی،میخواهی بهترین هارا از ان او کنی،وقتی می خزد،چهاردست وپامیرود،راه میرود ومیدود،توفقط تماشایش میکنی وقلبت برایش تند میتپد..❤از دردش نفست میگیرد روحت از بیماری اش زخم میشود،مادر که میشوی دیگر هیچ چیز جهان مثل قبل نخواهد بود،مادر که میشوی کس دیگری میشوی کسی که وجودش پر از عشق وجنون ودیوانگی است..
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!! من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا مشکلت حل میشه
من شب قبلش ترشحات زیاد که صورتی رنگ بود دیدم خیلی بود خوابیدم ساعت ۴_۵ صبح با درد از خواب پاشدم کیسه ابم پاره شده بود همینطوری اب از بغل پام میومد بعد تا ۱۱ صبح درد کشیدم گفتن بچه مدفوع خورده ساعت ۱۲ سزارین شدم
من سزارین بودم چون اصلا توی خودم جرات طبیعی رو نمیدیدم باید ببینی تمایلت به کدوم بیشتره همون رو انجام بدی خیلیا مثه من سزارین بودن و راضی خیلیا هم طبیعی بودن اونا هم راضی بنابراین باید دل و جرات خودتو بسنجی انتخاب کنی