باورمنمیشه بچه ها دارم با اشک مینویسم با قلب تیکه تیکه شدم
من امروز پرندم مرد خیلی دوسش داشتم بعد از صبح ناراحت بودم شب شام درست کردمو حسابی خسته شدم ب شوهرم گفتم تو ظرفا کمکم میکنی گفت باشه بعد خودش گفت میخای خودم بشورم تو استراحت کن حال روحیتم خوب نیس گفتم باش
بعدش یهو دیدم ناراحته گفتم چی شده؟؟
گفت من داداشم اصلا کمک زنش نمیکنه فلان ولی من همش ظرف میشورم گفتم یعنی چی همه کمک زنشون میکنن دیگه هزار تا حرف بهم زد منم عصبانی شدم جوابشو دادم فحش دادیم رف تو اتاق من افتادم گریه
اومد در اتاق بست گفت گریه هات دیگه مهم نیس
لهم کرد ۱ساعت بلند گریه کردمو حتی به ی ورش نبود خوابید
دارم میمیرم از بغض چرا خدا چرا😔