من وداداشم که۴سال ازم کوچیکه مریض بودیم ماروبردن دکترماهم شدیدازآمپول میترسیدیم..بعدگفتن که دکترفقط دارو داده وآمپول نداری تارفتیم داخل مطب برای تزریق چشمم به کیسه آمپولا خورد به داداشم اشاره کردم دست باباموگاز گرفتیم وفرررار هر کدومم یه سمت رفتیم مونده بودکدوممونوبگیره انقدتباه