یه بار رفتم دفتر مدرسه ماژیک بگیرم بعد گفت سیاه میخوای گفتم نه سیاه داریم مشکی میخوایم 😂😂😂😂
تو کلاس نشسته بودیم داشتیم معلمارو مسخره میکردیم
بعد این معلممون دماغش خیلی بزرگ بود تازگیام عمل کرد
کلاس سکوت مطلق بودااا یهو دوستم برگشت با صدلی بلند گفت:دماغ خانوم😑
تا چند روز سرمون پایین بود🤣
با دختر عموم و دختر عمم رفته بودیم خرید تو یه خبابون چندتا پسر خوشکل دیدیم . اقا من اومدم جلو اینا فیگور بگیرم رفتم تو جوب ... 🤣 نامردا دختر عمو وعمم از خنده پهن شده بودن وسط خیابون یکی دست منو نمیگرفت منو بیاره بیرون. خودم به حالت گربه ای اومدم بیرون.. تا یکسال هر کیو میدیدن تعریف میکردن 🤣🤣🤣
من ۱۵سال شایدم‌کمترم‌بودخیلی عاشق هندیابودم من ودخترخالم‌میرفتیم سنگهای لباسمون‌رابازمیکردیم‌باچسب به صورت وپیشونی میچسبوندیم یه بارم‌باهمین وضع رفته بودیم توجوی اب ومیرقصدیم یه دفه یه مردپشت سرمومن پیداشدکه قیافش اینطوری بود ماهم ازترس اینکه به مادرمون بگه فرارکردیم
یادی کنیم از کلیپس های کله قندی با شال سفید و شلوار های دمپا یخی و مانتو ترجیحا صورتی چرک 😂😂
کسی ازش یاد نکرد 😂😂
بچه بودم از استفراغ کردن میترسیدم
هی چپ میرفتم راست میرفتم میگفتم مامان این سردیه این گرمیه؟؟
ازم میخندیدن میگفتن مگه فلانه(پریود منظورشون بود)
هیییی😑
