خسته ام از این زندگی که شوهرم یا خوابه با سرشتو گوشیه اعتراض می کنم فحش بارم می کنه منک یه وسیله می بینه که فقط وقتی نیازم داره باهام خوب میشه دوباره از فرداش همون آش و همون کاسه. حالم خیلی بده از تنهایی بچه داری کردن از کتکی که با بخیه ازش خوردم و هیچ کسی حتی خانوادم پشتم نبود با یه بچه کجا برم خسته شدم دیگه دارم کم کم مریض میشه نه خواب دارم نه حالم خوبه