یک ساله یکیو خیلی دوس دارم و میترسم بش نرسم و کلی اتفاق های خوب بد داشتم باش ..چند وقته ندیدمش مغازش هس ولی نمیتونم ببینمش یکی بهم میگع زن داره خودش میگه ندارم یکی میگه بهم میرسین یکی میگه یک ساله محال بهم برسین نبودش اذیتم میکنه چشاش که میاد جلو چشام از خود بیخود میشم یه لحظه گفتم مثلا روزی بیاد که با یه دختره ببینمش و مال یکی دیه بشه و سهم اون برا من فقط مرگ باشه احمق شدم رفتم رگای گردنم گرفتم و جون از بدنم رف فقط میدونم راحت شدم یه چند ساعت بدون فکرش مامان رسید سریع زنگ زدن امبولانس و دو روز ای سیو بودم یکی از وکترا گو میدونم چته از چشات معلومه عاشقی ولی به روت نمیارم😢🖤 بنظرتون کار خوبی کردم؟ از نظر خودم که راحب بودم وای به حال روزی که بخاد واقعا مال خودم نشه🖤😢تالا شما همچنین کاری کردین برا عشقتون ما من جنون دارم😭
من هم...شبایی گذشت که دلم یه ذره بود واسه دیدنش و نفسم میبرید از گریه اما گذشت...معلوم نیست چندتا دیگه از این شبا هم باقی مونده هنوز اما میخوام زنده بمونم تا ببینمش