مشکل مااز اینجا شروع میشه که شوهرم مشکل پول باهامون داره! میگه من باید شاغل شم!! و چون آزمون استخدامی فعلا معلوم نیست کِی باشه میگه باید قبول بشی بعد ببرمت و عروسی بگیرم برات
الانم نزدیک دوساله که عقدم!! میگه خجالت میکشم از اینکه زنم خانه داره
خانوادمم میگن ماتورو معلم به اون تحویل نداده بودیم! تو دانشجو بودی! معلم میخواست در خونه ی مارو نمیزد الانم نمیذارن برم خونشون خانوادم میگن سفت واینستی آخرش سوارت میشن اذیتت میکنن!!
الانم مادرشوهرم زنگ زد پاشو بیا باغ بابام گفت حق نداری بری!! بذار به خودشون بیان!!! میگیم سه ماه وقت داری عروسی بگیری اگه نگرفتی میریم مهریه تو میذاریم اجرا!!
کاملا هم شرایطش جوره کارمند رسمیه! خونه و ماشینشم آمادست منم جهیزیم آمادست