2737
2734

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

۶ماه خیلی  زوده...کی گفته دقیقا

زود نیست . تازه پسر من از ۱۰ روزگی بهش اب جوشیده خنک شده میدادم چوم سنگ کلیه داشت

فرزندم، دلبندم ،عزيزتر از جانم از ملالتهاي اين روزهاي مادري ام برايت ميگويم... از اين روزها که از صبح بايد به دنبال پاهاي کوچک و لرزان تو بدوم و دستت را بگيرم تا زمين نخوري.به کارهاي روي زمين مانده ام نميرسم اين روزها که اتاقها را يکي يکي دنبال من مي آيي، به پاهايم آويزان ميشوي و آن قدر نق ميزني تا بغلت کنم، تا آرام شوي.اين روزها فنجان چايم را که ديگر يخ کرده، از دسترست دور ميکنم تا مبادا دستهاي کنجکاوت آن را بشکند. با ناراحتي و نااميدي سر برگرداندنت را ميبينم که سوپت را نميخوري و کلافه ميشوم از اينکه غذايت را بيرون ميريزي.هرروز صبح جارو ميکشم، گردگيري ميکنم، خانه را تميز ميکنم و شب با خانه اي منفجر شده و اعصابي خراب به خواب ميروم.روزها ميگذرد که يک فرصت براي خلوت و استراحت پيدا نميکنم و باز هم به کارهاي مانده ام نميرسم...امشب يک دل سير گريه کردم.امشب با همين فکر ها تو را در آغوش کشيدم و خدا را شکرکردم و به روزها و سالهاي پيش رو فکر کردم و غصه مبهمي قلبم را فشرد...تو روزي آنقدر بزرگ خواهي شد که ديگر در آغوش من جا نميشوي و آنقدر پاهايت قوت خواهد گرفت که قدم قدم از من دور ميشوي و من مينشينم و نگاه ميکنم و آه...روزگاري بايد با خودم خلوت کنم و ساعتها را بشمارم تا تو از راه بيايي و من يک فنجان چاي تازه دم برايت بياورم و به حرفهايت با جان گوش بسپرم تا چاي از دهن بيفتد....روزي ميرسد که از اين اتاق به آن اتاق بروم و خانه اي را که تو در آن نيستي تميز کنم. و خانه اي که برق ميزند و روزها تميز ميماند، بزرگ شدن تو را بيرحمانه به چشمم بيآورد.روزي خواهد رسيد که تو بزرگ ميشوي، شايد آن روز ديگر جيغ نزني، بلند نخندي، همه چيز را به هم نريزي... شايد آن روز من دلم لک بزند براي امروز...روزي خواهد رسيد که من حسرت امشبهايي را بخورم که چاي نخورده و با سردرد و گردن درد و با فکر خانه به هم ريخته و سوپ و بازي و... به خواب ميروم... شايد روزي آغوشم درد بگيرد، اين روزها دارد از من يک مادر به شدت بغلي ميسازد...! اين روزها فهميدم بايد از تک تک لحظه هايم لذت ببرم.
رو چاق تاثیری هم داره بچه شما چن ماهشه تپلوئه یا ن

دخترم الان دو سال و هفت ماهشه. نه مگه معده بچه چقدر هست که بتونه آب بخوره و چاق بشه؟ شما سعی کن از نظر تغذیه بچه رو تپل کنی اونم تغذیه سالم

هرجا چراغی روشنه از ترس تنها بودنه... ای ترس تنهایی من ، اینجا چراغی روشنه 😔🌹
2731
زود نیست . تازه پسر من از ۱۰ روزگی بهش اب جوشیده خنک شده میدادم چوم سنگ کلیه داشت

اصولا از وقتی  که شروع میکنن  به  غذا خورد ن باید بدین....همون  ۶/۷/۸ماهگی  البته  وقتی فرنی...شیر میدین  آب نیازندارن

واقعا فکر کردین ؟من انقدر حوصله دارم که طلاق بگیرم ؟؟            من واقعا حوصله ندارم  بخام این زندگی  این همسر این خانواده رو ترک کنم  که بخام  دوباره ..ازدواج کنم تشکیل خانواده بدم...دوباره  ۳سال طول بکشه  فرمان اون  زندگی  اون مرد  اون خانواده همسر رو به دست بگیرم؟؟فرهنگشون  طبقه خانوادشون بشناسم.دوباره  خاهر شوهر  مادر شوهر  بازی رو تحمل کنم؟ حوصله دارم ؟؟بخام جاری مادرشوهر خاهر شوهر بشناسم از سر زندگیم بازشون کنم؟؟ هرچند همسرم بد هم  باشه.... بخام داخل خانواده  همسر برا خودم جایگاهی  درست کنم؟؟؟اعتماد اطرافیانو  کسب کنم؟؟.من انقدر عمر میکنم ؟؟واس اینکار؟؟؟این حوصله اعصاب دارم؟؟؟پس  عمری وقتی واس این شوهر  این زندگی گذاشتم چی؟؟؟؟مگر همینجوری کشکی  هست ؟؟؟؟خیر جانم ..(دیالوگ نوید محمد زاده)من میمونم اینجا حقمو میگیرم موندم حقتونو کف دستتون بزارم😃  اینارو درست میکنم...با همین  آدم ها..همین تیکه ها پازل مو میچینم .....زندگی  بازی حکم هست وقتی برد میزنن کارت هارو  معلوم نیست  به تو چی میفته  شاید بهترین  دست...شاید بدترین دست...ولی مجبوری با همون دست بازی کنی..با همون کارتا  منتها..باید بدونی  کدوم  کی استفاده کنی که  بازی رو ببری....توی شطرنج باید بشناسی  مهره هاتو  کدومو کجا بزاری....تو کل عمر وقت نداری که  صرف شناختن  مهره  های زندگیت کنی  .....پس با همینا  بازی کن..            _زندگی  یک قماره_ من شاید قمار بلد نباشم...ولی وسط بازی هم حق جا زدن ندارم...این قانون بازی  حکم هست____کاربر ۹ساله سایتم
خب میگن باید به بچه آب بدی ک 

بچه باید آب بخوره، به خصوص الان که فصل گرماست. یک قاشق چایخوری آب سرد جوشیده در فواصل بین شیردهی بهش بدین. اگه تشنه باشه می خوره. در ضمن آب چاق نمی کنه چون کالری نداره. 

 به یـــــزدان که گـــــر ما خرد داشتیم/ کجا این سرانجام بد داشتیم 
2740
۶ماه خیلی  زوده...کی گفته دقیقا

شیش ماه که غذا رو شروع میکنند آب که چیزی نیست

 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ان شالله ظهور آقامون صاحب الزمان(عج)💟اللهم عجل لولیک الفرج💟نگران فردایت نباش _خدای دیروز و امروز ، خدای فردا هم هست._ما اولین بار است بندگی میکنیم ولی او بی زمانی است که خدایی میکند ! _ اعتماد کن به خدایی اش …
پس برای کلیه خوبه

اره به دخترمم دکتر گفت از ۵ماهگی اب میدادم 

با دکترش مشورت کن

فرزندم، دلبندم ،عزيزتر از جانم از ملالتهاي اين روزهاي مادري ام برايت ميگويم... از اين روزها که از صبح بايد به دنبال پاهاي کوچک و لرزان تو بدوم و دستت را بگيرم تا زمين نخوري.به کارهاي روي زمين مانده ام نميرسم اين روزها که اتاقها را يکي يکي دنبال من مي آيي، به پاهايم آويزان ميشوي و آن قدر نق ميزني تا بغلت کنم، تا آرام شوي.اين روزها فنجان چايم را که ديگر يخ کرده، از دسترست دور ميکنم تا مبادا دستهاي کنجکاوت آن را بشکند. با ناراحتي و نااميدي سر برگرداندنت را ميبينم که سوپت را نميخوري و کلافه ميشوم از اينکه غذايت را بيرون ميريزي.هرروز صبح جارو ميکشم، گردگيري ميکنم، خانه را تميز ميکنم و شب با خانه اي منفجر شده و اعصابي خراب به خواب ميروم.روزها ميگذرد که يک فرصت براي خلوت و استراحت پيدا نميکنم و باز هم به کارهاي مانده ام نميرسم...امشب يک دل سير گريه کردم.امشب با همين فکر ها تو را در آغوش کشيدم و خدا را شکرکردم و به روزها و سالهاي پيش رو فکر کردم و غصه مبهمي قلبم را فشرد...تو روزي آنقدر بزرگ خواهي شد که ديگر در آغوش من جا نميشوي و آنقدر پاهايت قوت خواهد گرفت که قدم قدم از من دور ميشوي و من مينشينم و نگاه ميکنم و آه...روزگاري بايد با خودم خلوت کنم و ساعتها را بشمارم تا تو از راه بيايي و من يک فنجان چاي تازه دم برايت بياورم و به حرفهايت با جان گوش بسپرم تا چاي از دهن بيفتد....روزي ميرسد که از اين اتاق به آن اتاق بروم و خانه اي را که تو در آن نيستي تميز کنم. و خانه اي که برق ميزند و روزها تميز ميماند، بزرگ شدن تو را بيرحمانه به چشمم بيآورد.روزي خواهد رسيد که تو بزرگ ميشوي، شايد آن روز ديگر جيغ نزني، بلند نخندي، همه چيز را به هم نريزي... شايد آن روز من دلم لک بزند براي امروز...روزي خواهد رسيد که من حسرت امشبهايي را بخورم که چاي نخورده و با سردرد و گردن درد و با فکر خانه به هم ريخته و سوپ و بازي و... به خواب ميروم... شايد روزي آغوشم درد بگيرد، اين روزها دارد از من يک مادر به شدت بغلي ميسازد...! اين روزها فهميدم بايد از تک تک لحظه هايم لذت ببرم.

حتما به نوزادتون آب بدید،دلیل خیلی از بدخوابی ها و بی قراری های این طفلک ها از تشنگی هس بخصوص اون هایی که شیرخشک میخورن تشنه میشن

من که از قبل دوماهگی به نوزادم آب دادم و نذاشتم تشنگی بکشه و بی قراری کنه 

چطوره که وقتی انواع داروهای شیمیایی رو دکتر میده راحت قبول میکنیم و به نوزاد میدیم اما وقتی میخاییم آب بدیم اینقدر تردید داریم... 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز