2752
2734
عنوان

عایا من خسیسم؟یا رفتارم خیلی بده؟

| مشاهده متن کامل بحث + 1947 بازدید | 100 پست

نه خسیس نیستی برنامه داری برای زندگیت اونا هردمبیل میگذره زندگیشون، یه سری یکی از دوستای من که زیادم صمیمی نبودیم میومد خونمون میرفت واسه خودش کلی پرتقال و برمی‌داشت آب شو میگرفت یه لیوان گنده از این سرامیکی ها برای بچهش آب پرتقال میگرفت دوباره پرش میکرد یا میومد خونمون میگفت ناهار چی داری یا چی میخوای بزاری انقد رو مخم بود کاراش که دیگه باهاش رفت و آمد نکردم اتفاقا من هم خسیس نیستم خیلی هم لارجم اما از این کاراش بدم میومد


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

ببخشید ولی مادرت خیلی بی فرهنگه یعنی چی این حرکت، انگار اون یکی خواهرو نوه رو بیشتر دوس داره تا شما! ...

خودم دخترم ۴ سالشه پسرم ۶ اذیت میشن    اونا ک میان بچه هام میگن جمع کنید دیگه چرا میریزید انگورارو برمیداره تو خونه راه میره میریزه    

دوست داشت با کل شهر بخوابه.....                            منم دیگه بیدارش نکردم!        (من وانمود کردم دردم نیومد، اما درد پیرم کرد)    :(               زمان شما محدوده ، بنابراین زندگی خودتونو برای زندگی دیگران از دست ندید!           ❤️اونجا که شادمهر میگه،بهم قول داد ولی هربار    خلافش اتفاق افتاد    ،    اونم دوست داشت منو اما     نه اونقدر که نشون میداد
خونه مادرت نمیرید؟ 

مادرم با خواهرمو بچس زندگی میکنه خونه خودشو بابامو گذاشته دنبال خودهرمه فقط

دوست داشت با کل شهر بخوابه.....                            منم دیگه بیدارش نکردم!        (من وانمود کردم دردم نیومد، اما درد پیرم کرد)    :(               زمان شما محدوده ، بنابراین زندگی خودتونو برای زندگی دیگران از دست ندید!           ❤️اونجا که شادمهر میگه،بهم قول داد ولی هربار    خلافش اتفاق افتاد    ،    اونم دوست داشت منو اما     نه اونقدر که نشون میداد
2731
بعد مامانم میگه چرا نمیای خونمون    بچه خواهرم فقط جیغ میزنه و میدوئه تو خونه روح و روانم‌ ...

چرا آجیل و میذاری دم دست جلو چشم من خودم یه خواهر دارم بدتر از خواهر تو همیشه میومد خونه ام من و شوهرمم عادت داشتیم آجیل میخوردیم کل آجیل رو میز و حتی مال تو یخچالم میداد به بچه هاش بقیه رو میریخت تو کیفش اصلا ذره ای به بچه هاش ادب نداده بعد موقع رفتن بچه هاش میرفتن سر یخچال نفری دو تا آبمیوه و نوشابه و دلستر مینداختن تو پلاستیک میبردن اگر غذا اضافه میومد خواهرم میگفت واسه شوهرم بکش ببرم شام نخورده بعد خودش کل غذا ها رو حتی یه کاسه ته مونده سالاد شیرازی و میریخت تو جا میبرد خیلی حرص میخوردم چون خودش و شوهرش وضع مالیشون عالیه من هرگز همچین کاری تو خونه اش نمیکنم دیگه کم کم رابطه امو کم کردم هر بار میخواست بیاد خونه ام با بهونه میپیچوندم اگرم ماهی یه بار شاید مجبور باشم که بیاد خونه ام آجیل و اینا نمیذارم رو میز بمونه آبمیوه نمیخرم نوشابه هم یه دونه بزرگ تازه به من میگه وای خیلی کم غذا میذاری شاید یکی اومد خونه ات خواست ببره گفتم واااا مگه خونه من رستورانه میان پول میدن غذا میخورن که بقیه رو ببره واقعا الانم کاراش یادم میاد حرص میخورم انگار خودش نخورده ست نداره یادمه یه بار ناهار اومد خونه ام کل غذا رو جمع کرد برد من واسه شوهرم دوباره ناهار گذاشتم توام سعی کن بهونه بیاری بپیچون خونه ی منو هم جهنم میکردن میرفتن 

نه خسیس نیستی برنامه داری برای زندگیت اونا هردمبیل میگذره زندگیشون، یه سری یکی از دوستای من که زیادم ...

همون دیگه راحتی و صمیمیت اوکی اما هر خونه ای ی قانون داره

دوست داشت با کل شهر بخوابه.....                            منم دیگه بیدارش نکردم!        (من وانمود کردم دردم نیومد، اما درد پیرم کرد)    :(               زمان شما محدوده ، بنابراین زندگی خودتونو برای زندگی دیگران از دست ندید!           ❤️اونجا که شادمهر میگه،بهم قول داد ولی هربار    خلافش اتفاق افتاد    ،    اونم دوست داشت منو اما     نه اونقدر که نشون میداد
خب اینکه بچه نیس ۷ سالشه ها ماشالاه نمیتونه خودش بره دشوری🤔😂 

ن والا   تازه از پوشک گرفته


دوست داشت با کل شهر بخوابه.....                            منم دیگه بیدارش نکردم!        (من وانمود کردم دردم نیومد، اما درد پیرم کرد)    :(               زمان شما محدوده ، بنابراین زندگی خودتونو برای زندگی دیگران از دست ندید!           ❤️اونجا که شادمهر میگه،بهم قول داد ولی هربار    خلافش اتفاق افتاد    ،    اونم دوست داشت منو اما     نه اونقدر که نشون میداد

چندروز پیشمهمون داشتیم بچه های مهمون که به ظاهر ارومن رفتن اتاق بچه م،بچه ۱۰شاله بپربپر رو تخت درعرض ۴دقیقه رفتم تو اتاق دیدم پتوی تخت افتاده قفسه اسباب بازیا همه ریختن وسط اتاق

پرده رو از جا کندن

هنوز که هنوزه دارم حرص میخورم

آخه تو بیای پرده رو از جا بکنی

ادم روانی میشه

این بیشتر رو مخه که مادراشونم لب وا نمیکنن میگن بزار پدر طرفو در بیاره خونه خودم نیست من بچه ندارم خواهر شوهرم غیر دختر بزرگش ی دختر کوچیکترم داره ۹ ماهشه میاد خونه ما انتظار داره وقتی بچش خودشو کثیف کرد من بگم ببر تو حموم بشور  یا یبار بچشو برد دستشویی شست اورد چیزی نبود خشک کنه منم گفتم وایسا دستمال توالت بدم خشک کنی ناراحت شد انتظار داشت 😐بیارم پتویی لباسی چیزی بدم بگم بفرما  ک   * ن بچتو با لباسامون خشک کن 

روشنفکر بازیاتونو برای خودتون نگهدارید روشنفکری ب توهین نیست جامعه کشش داشتن این همه روشن فکرو نداره
چرا آجیل و میذاری دم دست جلو چشم من خودم یه خواهر دارم بدتر از خواهر تو همیشه میومد خونه ام من و شوه ...

من شده گاهی گفتم این ی هفته نیستم‌نیاید یهو بلند میشن میان

دوست داشت با کل شهر بخوابه.....                            منم دیگه بیدارش نکردم!        (من وانمود کردم دردم نیومد، اما درد پیرم کرد)    :(               زمان شما محدوده ، بنابراین زندگی خودتونو برای زندگی دیگران از دست ندید!           ❤️اونجا که شادمهر میگه،بهم قول داد ولی هربار    خلافش اتفاق افتاد    ،    اونم دوست داشت منو اما     نه اونقدر که نشون میداد
مگه خواهرت با مادرت باهم زندگی میکنن؟

اره خواهرم جدا شده مادرمم خونه و بابامو ول کرده چسبیده ب اون دوتا

دوست داشت با کل شهر بخوابه.....                            منم دیگه بیدارش نکردم!        (من وانمود کردم دردم نیومد، اما درد پیرم کرد)    :(               زمان شما محدوده ، بنابراین زندگی خودتونو برای زندگی دیگران از دست ندید!           ❤️اونجا که شادمهر میگه،بهم قول داد ولی هربار    خلافش اتفاق افتاد    ،    اونم دوست داشت منو اما     نه اونقدر که نشون میداد
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز