الان که دارم اینو مینویسم دقیقا خبرگزاری 20:30 بیرون نشسته داره تمااام زیر و بم حرفامونو به خواهرش میگه ... هی غر میزنم اقا چیزایی که بین خودمونه باید هم همینجا بمونه گوشش بدهکار نیست... هر دفعه هم با خودم میگم دیگه با همچین ادمی صحبت نمیکنم نمیشه :|.... بعد از اون ورم خواهرش به من زنگ میزنه و دعوا شروع میشه.... واقعا اعصابم بهم ریخته نمیدونم فقط من این مشکلو دارم یا هستن کسایی... راه حلی مد نظرتون نیست؟ واقعا دارم خل میشم
همشون همینن
مامان نداری؟
منم کارای مسخره ی بابام زیاده واقعا رو مخمههههه
بابا من هر شب ک میاد خونه ریز ب ریز کاراش و چی خورده چی نخورده کجا رفته کی زنگ زده ب ما مانم میگه مامانم ب بابام ولی محال ممکنه حرفی بین خودمون سه تا رو بیرون ببره از این کارا بدش میاد خیلی
بابای منم خیلی زود همه چیز زو به همه میگه مخصوصا به داییم و عمم که اطلاع رسانی روزانه میکنه، زیاد سخت نمیگیریم ولی یه وقت هایی میگیم این حرف رو جایی نگی امکان نداره بگه
الانم بهم گف عمت بهت زنگ میزنه جوابشو بده.. منم گفتم حوصله ندارم جواب نمیدم ... چون واقعا معلومه چی میخواد بگه ..... واااای یعنی از این خانواده میخام سر به بیابون بزارم
اصلا بهانه ی خوبی نیس.. اون خودش هزار جور دردودل داره که بکنه... هزار جورشو با من تو کله روز درمیون میزاره همشم تکراری..( منم به احترامش گوش میدم و تا حالا نشده چیزی بگم ) ولی اسرار و اتفاقای خونه یه چیزیه که بین ما باید باشه... بعد سره هر مشکلی که پیش میاد تا میخوام حرف بزنم دیگه هیچی نمیگه... حرف نمیزنه تا من خسته شم برم تو اتاقم.. هووووف اگه جلوه های ویژه داشتم الان باید از تو گوشام دود بیاد بیرونن از عصبانیت
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
47 ثانیه پیش
49 ثانیه پیش
49 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
