نمیتونم قهرکنم لعنتی تانگاهم میکنه خنده م میگیره
بحث میکنیم که دیگه پیش خودم میگم ایندفعه نه من میبخشم نه اون ولی دودقیقه بعدش میاددست میزاره روچانم سرموبلندمیکنه میگه توچشمام نگاه کن بگودوستم نداری منم نگاهش نمیکنم به زورمیگه نگام وقتی نگاهش میکنم همه چی یادم میره خنده م میگیره اونم میگه پاشوبریم یه دوری بزنیم اعصابمون آروم بشه