خیلی وقته زندگیم ریخته به هم شدیم دوتا همخونه شوهرم بهم میگه زندگی کردن من اینه نمیخوای یاعلی، یا میگه همینی که هست برو...
امروز باهاش بحثم شد و باهاش لج کردم و گفتم نه دیگه تحمل تورو دارم نه تحمل این خونرو اونم خیلی راحت رسوندم خونه بابام و گفت دیگه نمیاد دنبالم الانم همش ترسم از اینه به بابام چی بگم میترسم ازش..چون میگه باید کتک بخوری یا گرسنه بمونی تا من حرف بزنم وقتی هیچکاری نمیکنه من چی بگم😭😭😭😔😔😔😭
تروخدا شما بگید چیکارکنم..