قبلا ها نمیزاشتم دست ب سیاه سفید بزنن. ن میتونستم یه لحظه کنار شوهرم بشینم. با موتوری ک پدرم برا شوهرم خرید .بادهاهراش میرفت بیرون یا خزید.تمام پول اش برا اونا بود. تفریحاش صحبت کردن و.....من انگار کلفت بودم الان ۳ ماهه ک دیگه تنها اینکارا رو نمیکنم همکاری میکنم.تفروح هم باشوهرم میرم. ولی اخلاق شوهرم بد شده باهام بخاطر تغیرم. پشت سرم الکی بد میگه به خانوادش.خانوادش هم کلی توهین میکنن.ولی اونا ک واقعا پشت سرم بد میگن خبر اونا نمیاد بهم بگه
خب دیگ بگو وقتی ما دعوت میکنیم نمیای ینی دوست دختر داری ؟ اینو بگو بفهمه بلافاصله بگو بااشه میام امادم بیا منو ببر هراز گاهی یه تیکه بپرون ک نگه نفهمی
بعدش هرچی گفت بگو باشه و بگو مگ من جز تو کیو دارم و حرفای عاشقه نه یا با ذوق و شوق یه ماجرا رو بهش تعریف کن و وقتی بیرون میرین دستاشو بگیر ..
خب با مادر شوهرت حرف بزن اگ دعوت کردن برا ناهار و شام بگو خودم درست میکنم یا برا کمک برو اشپز خونه هرچی شوهرت ازت بد گفت به اونا تو خوبی کن اگ با خوبی خوشن! براش یچی بخر بگو خیلی دوست داشتم براتون اینو بخرم چون رو تن شما خوشگله و چه برا شوهرت چه برا مادرشوهرت بعد ازدواج خوب میشن الان حساسن یا مناسبتی داشتین دعوت کنین ولی دیدی هیچی جواب نمیده بشین با خودشون مفصل حرف بزن ک مگ من چه بدی در حقتون کردم شما ازم چی میخوایین بگو خسته شدم ... دردودل کن صادقانه
۴ سال عقدم همه پشتم حرف درمیارن. خرجم رو نمیده تفریح نمیبره و....پدرزن براش موتور خزیده و خرج مون رو میده ک خونه بسازه. ولی ۳ سال شد خونه نساخت. بخاطر اینکه کارت حقوقش دست خاتوادش .خاهراش هی طلا و ....میخرن براخودمون دماغ عمل میکنن و.....هیچ دقت نگفتم چرا اینکارو میکنی . بهشون نده و...هیچی ازش نخاستم حتی نگفتم خونه بگیر عروسی کن. خانوادش بهم زنگ میزنن میگن توفشار نزارش.من کی توفشار گداشتم.اصلا ربطی بهشون نداره ک دخالت میکنن.خودشون جا من باشن حق دارن ب خودشون حق میدن
خب گلم تو این ۴ سال نشناختی اونارو هنوز؟ خیلی زیاده نامزدیتون عروسی کنین تموم شه راحت باشین زندگیتون هم به روال بیوفته اگ احساس میکنی به نتیجه نمیرسین درخواست طلاق بخوا ازش بهشون هم بگو کارای بدشون رو چون ۴ سال کنار اومدی ولی نفهمیدن و سوارت شدن بعدش ببین چی میگن هی اواره خونه این و اون نشین هر کی هم هرچی گفت بگین به توافق نرسیدیم
میگه ده سال دیگم صبر کن عروسی زوده هنوز سنی نداری گفتم آگه اینجوریه چزا الان منو گرفتین خب ده سال دیگه میگرفتین. من ۴ سال صبر کزدم. کنار اومدم باهاتون.با کارای بهتون کنار اومدم سوارم شدین قدرم رو نووستی. گفت هری بابا.من کنار مادرم خونه میسازم. گفتم بساز بشری ک دخالت نکنن.مزاحم نشن.گفت یعنی جی خانوادم هستن.مثلا گفتن اینکار نکن نمیکنم. گفتن اینکار بکن حتی تو وضعیت بد هم باشی براشون انجام میدم.حتی از تفریحاتی میگذرم
چند سال داری عزیزم؟
اخه تو ۱۰ سال صبر کن حرف در میارن دیدم و شنیدم هم تا اونموقع شاید اومد یه دختر دیگ پیدا کرد و تو براش تکراری شدی نمیدونم والا سخته وقتی میگ هری ینی شاید دوست نداره ولی تا حالا حس کردی ک دوست داره؟ خوبی کرده بهت؟
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
0 ثانیه پیش
2 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
