چه جالب
واسه منم دقیقا همینطور شد و بچه ها منو به فکر سومی انداختند.
مدام دعا میکردند و بزرگترین آرزو شون بود
و با خودم فکر کردم حیفه که این شادی رو ازشون دریغ کنم.
به نظرم اینطور نیست که آدم توی سن ۵۰ سالگی بی حوصله بشه.
تازه من فکر کنم ،صبورتر و پذیراتر میشیم از خیلی لحاظ.
و البته اون بچه های بزرگتر هم یک بخشی از ارتباط و بازی و حوصله و ...رو به طور خواه ناخواه میگیرند.
بازم در کل نمیشه گفت تصمیم ساده ای هست .
منم با همه این فکرا و ...بازم وقتی تصمیم گرفتم . دعا کردم که اگر صلاح هست بشه و اگر صلاح نیست باردار نشم یا طول بکشه و منصرف بشم و بگم دیگه سنم بالاست. که همون ماه اول باردار شدم.
شما هم توکل به خدا کن ، ان شالله هر چی خیره پیش میاد.