شوهرم یک ساله با مادرم قهره
من موندم این وسط میرم خونه مامانم دلم پیش شوهرمه دیر به دیر هم برم خونه مامانم عصبی و افسرده میشم
مامانم خیلی مهربونه با اینکه شوهرم بهش بی احترامی کرد باز کلی غذا براش میده یا به من و بچم پول تو جیبی میده
شوهرت کوچیکتره بره برا آشتی .دنیا دو روزه
اگه اون بود چیکار میکرد بین شما و مادرش
الان که زایمانم نزدیکه اوضاع داره وخیم میشه جز مادرم کسی نیست کمکم کنه شوهرمم میگه مادرت نباید بیاد
شوهرت خیلی کارش زشته و بهش بگو من باشم تو دهن مقصر دعوا میزنم
من دقیقا دقیقا تو شرایطت بودم وای ک چقد سخت بود چه روزای بدی بود من نتونستم تحمل کنم آشتیشون دادم هرچند زایمانم افتاد زمانی ک قهر بودن من ۱۵ روز خونه مامانم بودم شوهرم حتی نمیومد بچه رو ببینه یا چیزای ک لازمم بود رو بخره همه مسئولیتا رو دوش خودم و مامانم اینا بود مادرشوهرم نمیزاشت اشتی کنن همزمان دختر خودشم زایمان کرده بود رفته بود خونه دخترش و تا ۴۰ روز پیشش بود بعدم دختر و نوه و دامادشو اورد تا ۳ ماهگی بچه نگهشون داشت و فرستاد رفتن اونوقت من ۱۵ روز پیش مامانم بودم شوهرمو پر میکرد ک بسه دیگه چخبره زاییده تموم شده باید بیاد خونه خودت مامانمم نمیزاشتن بیاد پیشم فقط ۱۵ روز تونست کمکم بده بعدش من موندم و یه بچه و یه پشت خالی حتی شوهرمم ثانیه ای کمکم نمیکرد تو بچه داری آخخخخخ ک چه زجرایی کشیدم خدارو شکر ک اونروزای تلخ گذشت
چه شوهر بی شعوری اه
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
38 ثانیه پیش
39 ثانیه پیش
40 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
