2777
2789
عنوان

بیاید خاطراتت خنده دار بگیم

| مشاهده متن کامل بحث + 618 بازدید | 23 پست

این راجب خاطره راجب سوتی که دادمه👈👉

من قبلا کلاس ویولن میرفتم

توی اموزشگاه باید منتظر میموندم تا نفر قبل از من بیاد بیرون و من برم

دیدم یکی از استادا داره تو سالن سه تار میزنه برای شاگردش منم خوشم اومدم

خودمو رو صندلی خیزوندم و کج کردم و گوشیمو کج کردم طوری که نفهمه ازش عکس بگیرم


شاتر رو که زدم

فلش خورد کل اموزشگاه روشن شد🤣😂😂🤣🤣🤣🤣🤣

انقدر خجالت کشیدم😢🤣😂

(نصیحت من به شماها همیشه وقتی میخواید نامحسوس عکاسی کنید فلش دوربینتون رو چک کنید)



مثل من ناشی نباشید🙃🤣😂😂🤣😂


بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

وای اصلن نمیخام یادم بیاد😐😂 یبار موقع دبیرستان داشتم از پله میومدم پایین از این پله اضطراریا.. بعد همینطوری واس خودم قدم ب قدم اومدم پایین یه کلاسم دقیقن رو ب رو بود بیحال بی عصاب کسل افسرده داشتن ب درس گوش میدادن بعد من یهو اومدم پام بزارم رو پله گزاشم رو لبش پام در رفتو افتادم اون کلاسم کلن غش کرد از خنده داشتن میترکیدن😂😂😂😂 یسری ام تو اموزشگاه جلو دوتا استاد باز پام سرخورد افتادم خودم یور پرت شدم گوشیم یوره دیگ ... خودم جیغ زدم موقع افتادن دوستمم کنارم بود جیغ زد😂😂😂 یهو استادای کلاسای کل ۴طبقه در باز کردن اومدن بیرون بعد اون استاد ک از اول بود میگفت هیچی نشد هیچییی نشد گوشیش از دستش افتاد😂😂😂😂 یبارم کلاس خودمون با یه کلاس دیگ اشتباه گرفتم لگد انداختم در باز کردم رفتم تو با نیش بااااز یهو کلن خشک شدم😂😂😂😂😂دیدم ن استاد استاده خودمون ن اصن بچهای کلاسن اصن اینا همشون پسرن سرم اوردم بالا دیدم بجا ۴٠٨، ٣٠٨ و اومدم تو😂😂😂😂😂 دقیقنم این اتفاق جلو یه استاد دیگ افتاد ک من باهاش قهر بودم و از شانسم اون لحظه ک اینطوری شد اومد بود بیرون تلفنشو ج بده اونم ریسه رف از خنده خدا سر دشمنمم نیاره این لحظات نابو😑😂

وای اصلن نمیخام یادم بیاد😐😂 یبار موقع دبیرستان داشتم از پله میومدم پایین از این پله اضطراریا.. بعد ...

بنظرم دانشگاهو بزار کنار

💝اللّهم صل علی محمد وآل محمد💝

رفتیم کوه چشمه داشت آب تا زیر زانو بود 

خواهر شوهر و مادرشوهرم شلواراشونو دادن بالا من نه 

بعد چند تا پسر اومدن اینان حساس بودن 

خواهرشوهرم اومد پشت من قایم شد با التماس که ببرمش پیش ماسه ها پشت سر من می اومد کاملا چسبیده که دیده نشه 

آقا رسوندمش تا خشکی، اومد بره یهو پاش سر خورد از هم باز شد حالت رکوع با زاویه ۱۵۰ درجه افتاد تو آب 🤣🤣🤣 من که جر خورده بودم از خنده پسرا هم که کاملا از دیدن این پوزیشن مستفیض شدن😅😅 خودشم خیس آب شد 



شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل / کجا دانند حال ما سبکباران ساحل ها
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز