خیلی بده دو نفر همو بخوان ولی نذارن بهم برسن ..
راجب آینده ام مدام فکر میکنم اینکه بدون اون چجوری بتونم.. سه ساله باهمیم مامانم بابام مخالفه. کتک خوردم سرش فحش شنیدم توهین شنیدم.
یک ساعت پیش مامانم گفت کی شوهر میکنی ایشالا گفتم هیچوقت با هزارتا فحش به اون بدبخت و نفرین کردنش گفت صبر کن بابات بیاد بهت میگم
دلم خیلی گرفته من چیم کمتره که نمیتونم به اونی که عاشقشم برسم.. مشکلی نداره پسره اما چون همشهریم و سر ی کینه قدیمی مخالفن .
خودش خیلی عاشقمع میگه هرجور شده میرسیم اما من خانواده ام میشناسم..
ببخشید طولانی شد دلم خیلی گرفته بود:)
چیکار کنم؟