شوهرم قبلا خیلی چشمش به زنا بود حتی به زن برادرش. جاریمم از این قضیه خیلی سو استفاده کرد. شوهرم هیچوقت کارای خودشو قبول نکرد و گردن نگرفت ولی خیلی عوض شد و میتونم بگم نگاهاش به صفر رسید ولی من مریض شدم واقعا این جمله رو دارم با گریه مینویسم . روحم مریض شده خسته ام. خودش و همه میگن نه اینطوری نیست همه انکار میکنن و به من میگن حساس ولی شما زنین لااقل شما دلداریم بدین. چرا نمیتونم بگذرم؟ چرا از ذهنم پاک نمیشه؟ دارم زجر میکشم